منبع موثق دوست داشتنی من!
یک بودجه درست و حسابی برای یکی از ادارات (؟) سازمانها (؟) وزارت خانهها (؟)* آمده، دارند چوب حراج به سرش میزنند. بودجه برای فرش است.
یک منبع موثق که خبر بودجه را هم خودش داد میگفت قصد دارند با این بودجه یک کارگاه بزرگ بافت تابلو فرش راه بیندازند، تابلو فرش ببافند. دلم یک طوری شد.
نمیدانم چرا از دیشب که این خبر را شنیدهام. همینطور شدهام اسپند روی آتش. این ایده به درد نخور است. اصلا ایده و بودجهای که صرف بافت و تولید بشود، الان و توی این شرایط و وضعیت فرش، بربادرفته است. اینجا که چین نیست که به تولید فکر کنیم. نمیدانم دقیقا چطور ولی به نظر من ایران باید به مرحلهای برسد که فرش و تولید فرش در سرتاسر دنیا را مدیریت کند. یعنی تاثیرگذار باشیم. جهت دهنده باشیم. سطح کیفی تولیدات را ارتقا بدهیم. تواناییاش را داریم، متخصصش را به وفور داریم. ولی مدیرش را نداریم. فکر کنم تا حالا ایدهاش را هم نداشتیم. من الان ایدهاش را اختراع کردم!
یک دنیا برای این بودجه توی کلهام برنامه دارم. باید بروم سر وقت رئیس بودجه! یعنی کسی که این بودجه میرود زیردستش که با منبع موثق من هم حرف زده. میدانم که این توانایی را دارم که روی تصمیم گرفته شده اثر بگذارم و مانع از حرام شدن اینچنینیاش بشوم. باید بروم ببینم چطور آدمی است. باید بروم و با این آدم آشنا بشوم و ببینم نزدیکترین راه برای به کرسی نشاندن حرفم چه راهی است. ایدههای من هم زیاد درست و درمان نیستند، خامند ولی از این ایده بهترند.
خدایا لطفا این منبع موثق را از من نگیر! آمین!
* واقعا نمیدانم چه فرقهایی با هم دارند و جای مذکور در کدام دسته جای میگیرد؟