پشمینه بافت

اندازه و نه نقش

دستبافته‌ها در سنت بافندگی شرق* بر اساس اندازه‌ای که دارند دسته‌بندی و یا طبقه‌بندی می‌شوند و نه بر اساس نقش و طرحی که دارند.

اگر بروید بازار فرش مثلا اصفهان و قالیچه برای نماز بخواهید الزاما** بافته‌ای با نقش محرابی به شما نمی‌دهند بلکه بافته‌هایی با اندازه‌های مشخصی را به عنوان قالیچه نماز نشانتان خواهند داد.

این یک سوءتفاهم تجاریست که بافته‌هایی با نقش محرابی*** را قالیچه نماز معرفی کرده است. عدم انطباق و نبود زبان مشترک میان خریداری که برای اولین بار این بافته‌ها را در بازارهایی خارج از مراکز تولیدشان معرفی کرده است و بافنده‌ای که آن‌ها را بافته است، باعث چنین اشتباه فاحشیست. اول که این جمله را نوشتم خیلی راضی‌کننده به نظر می‌رسید اما بعد از یکی دو بار خواندن به ذهنم رسید که حتی اگر قالیچه نماز یا Prayer rug یک عنوان اشتباه برای این دسته از بافته‌ها باشد و حاصل یک سوءتفاهم تجاری باز هم از همین بستر برخاسته است. به این معنا که اگر برای اولین بار یک تاجر غیرشرقی یک چنین اسمی را بر روی این دسته از بافته‌ها گذاشته باشد باز هم این اسم را از همین بستر یعنی از میان یک فرهنگ شرقی انتخاب کرده است که در نهایت باز هم به همین نقطه خواهیم رسید که این اسم از همین بستر انتخاب شده است و می‌شود اینگونه هم به این موضوع فکر کرد که شاید باید روی عبارت "قالیچه نماز" یا نماز نه در معنای اسلامی آن تمرکز کرد. (حالا اگر فهمیدین من چی گفتم؟!) درست است که این بافته‌ها تناسبی با اندازه جانمازی‌هایی که امروز برای نماز استفاده می‌شوند، ندارند اما باز هم نمی‌شود گفت همه این‌ها قالیچه نماز نیستند یا هستند. تمرکز کار فکر کنم این بار روی نماز باشد جواب بگیریم.

چو نزدیک رستم فراز آمدند

به پیشش همه در نماز آمدند

 

خیلی هیجان‌انگیز می‌بود اگر می‌شد نفر اولی که این اسم را برای این قالیچه‌ها انتخاب کرده پیدا کنیم و بپرسیم چرا و چطور به این اسم رسیده است؟

یک مورد خیلی عجیب(؟) را هم یک جا در مورد این بافته‌ها خواندم که کسی نوشته بود از قرن چهارم قالیچه‌های نماز در ایران بافته/تولید می‌شده‌اند. مثل همیشه منبع؟ نداشت و مستند؟ نبود. البته می‌شد پرسید که دقیقا منظور از قالیچه نماز الزاما قالیچه‌ای با نقش محرابی بوده است یا نبوده است.

 

* بله در غرب هم سنت بافندگی داریم.

** قید الزاما خواستار توجه شماست.

*** که محراب بودن آن نقش هم جای شک دارد.

 


+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۵ساعت 15:17  توسط آرزو مودی   | 

کلگی

 

بنا به روایت سایت حراجی شمالغرب ایران - اوایل قرن بیستم


3.3m x 1.63m

 

می‌شود گفت کلگی‌ها بافته‌هایی هستند بین قالیچه و کناره... عرضی بیشتر از کناره‌ها و طولی بیشتر از قالیچه‌ها و کمتر از کناره‌ها دارند. بنا به روایتی هم می‌شود آن‌ها را "يک کناره‌ي بسيار عريض يا يک فرش دراز و باريک با اندازه‌هاي cm170×320، cm200×500 یا cm 130×250" دانست." (این توضیح از اینجاست: Oriental Carpet Desigh, P.R.J. Ford)

 

تا جایی که الان در ذهن دارم کردها، بافندگان همدان و بافندگان استان مرکزی بیشترین تعداد کلگی را در ایران می‌بافند. (اگر اشتباه می‌کنم تذکر بدهید درستش کنم؛ منبع درست و حسابی دم دست ندارم.) 

 

 

یکی از خوانندگان محترم، آقای سلیمانی از سنندج، هم لطف کردند و این توضیح را به صورت خصوصی نوشته‌اند، امیدوارم مخالفتی با عمومی کردن این کامنت نداشته باشند:

«مرحوم عبدالرحمان شرفکندی (ویکی‌پدیا) نظر جالبی در مورد خانه‌هایی با پلان کلگی یا ال مانند داشتند. معماری خانه‌های قدیم مرسوم در اکثر روستاهای کردستان به شکل ال بود. این نوع سازه در ساخت اغلب بناها تا بحال هم کاربرد دارد. بطور خلاصه : 1- مقاوم بودند 2-امنیت بیشتری برای ساکنان آن فراهم می‌کرد، بطوری که کله اطاق در داخل حیاط قرار داشت و به خوبی درب خانه و همچنین درب ورودی اطاق نمایان بود. این چنین اطاق‌هایی به بافته‌هایی در حد و اندازه آن نیاز دارد که با توجه به اسم کلگی اطاق فرش‌هایی درعرض معمولن 130 الی 150 عرض و 4الی 6 متر طول بافته می‌شد که در اصطلاح به خرسک باف و ابعاد کلگی مشهورند. نحوه چینش هم به گونه‌ای است که بصورت موازی در کنار هم قرار می‌گیرند و این قبیل اطاق‌های ال مانند معمولاً با دو جفت یا بیشتر مفروش می شوند.»

 

توضیح من هم اینکه هر چه فکر کردم و جستجو کردم قرینه‌ای برای این توصیف که در مورد معماری آمده است در معماری روستائی خراسان نیافتم  و کلگی هم بافته‌ای خراسانی نیست و اگر اشتباه نکنم تا به حال به هیچ نمونه کلگی که در خراسان بافته شده باشد، بر نخورده‌ام و صد البته منظورم اینجا این است که بر اساس توضیحی که آقای سلیمانی آورده اند، احتمالاً شکل گیری بافته‌ای مانند کلگی به اقتضای نیازی است که شکل معماری و هندسه اتاق‌ها پیش روی بافندگان و خانه‌دارها می‌گذاشته است. در خراسان ما چنین ویژگی را در معماری مشاهده نمی‌کنیم و شاید به این دلیل است که کلگی هم کمتر می‌بینیم یا تا جایی که من به خاطر دارم اصلاً نمی‌بینیم چون نیازی به آن احساس نشده است.

در مورد معماری روستائی اصفهان هم می‌توانم اینطور قطعی نظر بدهم؟ نمی‌دانم. نمونه‌هائی که در ذهن دارم، اندکند چرا که با بافت روستائی اصفهان چندان برخوردی نداشتم مگر مواردی خاص در خوانسار و نطنز و اطراف نائین و این ویژگی در معماری این منطقه نیز مشاهده نمیشود و طبعاً در استان اصفهان هم کمتر شاهد بافته شدن کلگی هستیم.  


برچسب‌ها: فرش ایران, کلگی, فرش در فضای معماری, معماری
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۴/۱۳ساعت 12:2  توسط آرزو مودی   |