
فرش کازاک - قفقاز - 1860 میلادی
این عکس هم از همان حراجی اسکینر آمده است و نشان اسکینر هم کنار قالیچه پیداست. برای من علاوه بر طراحی و نقش پاکیزه متن حاشیه فرش هم قابل توجه بود. بافنده نقشی اصالتا منحنی را به شکلی مطلوب با آرایشی هندسی بافته است.
فرش کازاک - قفقاز - نیمه دوم قرن نوزدهم
تک به تک ویژگیهای طراحی و نقش این بافته قابل توجه و چشمگیر است. اول اینکه آبی زمینه روشنتر از آن چیزی است که از بافتههای این منطقه انتظار داریم. یعنی به صورت معمول آبی که در این منطقه بافته میشود پرمایهتر و تیرهتر است. اگر رنگ آبی زمینه را کنار بگذاریم و اینطور فرض کنیم که بنا به خاصیت رنگ نیل و شکل رنگرزی با رنگ نیل و رمقکشی و چه و چه و چه رسیدن به چنین رنگی کاملا طبیعی است تک به تک جزئیاتی که در زمینه و حاشیه قالیچه بافته شدهاند را باید با دقت تمام نگاه کرد و با نمونههای مشابه مقایسه کرد و دید که چه تفاوتهای آشکاری در این بافته نسبت به بافتههای دیگر وجود دارد.
به یک موضوع همین اول اشاره کنم و بعد بروم سراغ بررسی نقوشی که در زمینه بافته شدهاند. نسبت طول و عرض این بافته با آنچه که به نظر میرسد باید باشد، یعنی خیلیها ادعا میکنند که این قالیچه نماز است (و من ثابت میکنم که نیست)، کاملا متفاوت است. قالیچه نماز بنا به کاربردی که دارد یک قالیچه کوچک است در نهایت ذرع و چارک است یا ذرع و نیم و یک قالیچه یک در دو متر نمیتواند یک قالیچه نماز باشد (این بافته 2×1 متر نیست یعنی نسبتها به ما میگویند که نمیتواند باشد). این قالیچه رسما بافتهای است بین یک قالیچه و یک کلگی که اگر اندازههای دقیق آن را میدانستیم به طور قطع میگفتم که با یک کلگی روبهرو هستیم و نه یک قالیچه. یک قالیچه نماز نمیتواند اینقدر بزرگ باشد (حواسم هست که ما اندازه دقیق بافته را نمیدانیم) اما نسبت طول به عرض بافته در همین عکس هم پیداست و با توجه به استانداردهای بافت در یک منطقه حدس میزنم که ما با یک کلگی روبهرو باشیم و نه یک قالیچه و یک کلگی برای قالیچه نماز بودن هم خیلی بزرگ و هم خیلی بیقواره است. (بیقواره برازندهترین کلمهای است که میتوان برای بافتههایی به کار برد که بسیاری آنها را قالیچه نماز میدانند و من ثابت میکنم که قالیچه نماز نیستند.)
نقش و طرح و طراحی بافته:
شخصا علاقه بسیار خاصی به حاشیه این بافته و نقوشی که در ردیفهای عمودی بافته شدهاند دارم و اینکه چطور بعضی چیزها راهشان را در طول تاریخ باز کردند و دقیقا به همان راهی رفتهاند که باید و با یک حرکت خزنده کاملا بیسر و صدا و بیحاشیه همچنان هم حضور دارند و نقششان همان است که بود و اینکه چطور ما همچنان سعی میکنیم حضورشان را نادیده بگیریم و همچنان پافشاری کنیم "ستون یک عنصر صرفا زنانه است".
زمینه بافته شلوغ است. تنوع نقوشی که بر روی زمینه بافته شده کاملا چشمگیرند اما در عین شلوغ بودن تابع نظم مشخصی هستند. دو نقش یکسان در بالا و پایین این قالیچه بافته شدهاند که عموما در قالیچههای نماز انتظار داریم تنها یک دانه از آنها را آن هم بالای قالیچه ببینیم و در بافتههای کازاک فراوان با نمونههای دوتایی آنها برخورد میکنیم که این قالیچه هم شاهد این موضوع است. بنا به طول دراز و زیاد بافته تعداد هشتضلعیهایی که بر زمینه بافته شدهاند نیز بیشتر از حد معمول است و در حالیکه معمولا شاهد بافته شدن یک هشتضلعی بر بافتههای این منطقه با این ویژگیها هستیم در این قالیچه چهارتای آنها بافته شده است. بالای هشتضلعیها در حالیکه انتظار داریم همچنان کار با یک هشتضلعی تمام شود بافنده نقش قرمز رنگی را بافته است که یک مربع سفید رنگ را در دل دارد و دوباره در وسط آن یک نقش قرمز رنگ بافته شده است. نقش وسط هشتضلعیها تقریبا برابر است و فقط دو به دو نقش وسط مربع وسطی با هم فرق میکند. نقوش دو سوی ردیف هشتضلعیها که تا بالا و پایین قالیچه امتداد پیدا میکند نیز یکسان و تقریبا متقارن است.

قفقاز - فرش کازاک - اواسط قرن نوزدهم
مورد اول شباهت فرش این پست با فرش این پست است. تنها تفاوت تعداد لوزیهایی است که بر زمینه بافته شدهاند که در مورد فرش قبلی به اقتضای طول بافته تعداد لوزیها هم بیشتر شدهاند. کمتر شاهد کشیدگی یا بی تناسب شدن این لوزیها هستیم و بافنده ترجیح میدهد به جای ایجاد کشیدگیها که عموما از زیبایی لوزیها کم میکند، تعداد لوزیها را بیشتر کند. تکرار سه لوزی در این دسته از بافتهها یک مقدار استاندارد است و بافتههایی که سه لوزی یا مربع در وسط داشته باشند را فراوان میبافند (یا میبافتهاند) البته لوزیها و استفاده از آنها در این دسته از نقوش را بیشتر میشود دید و مربعها و تکرار سه مربع را بر این بافتهها فقط در میان بافندههای بلوچ و بافندههای زابل دیدهام و نمونه دیگری را به خاطر ندارم که از مربع استفاده شده باشد. همانطور که پیش از این هم اشاره کردم این تکرار سه لوزی بر زمینه نقشی است که مختص یک منطقه بافت خاص نیست و افشارها، بلوچها، کردها، بافندگان خمسه، قشقاییها و همانطور که در این تصویر میبینید در حوزه فرشبافی قفقاز هم این سه لوزی سرهم سوار را میبافند.
مورد دوم کلمه کازاک یا kazak است که شکل انگلیسی شده (؟) قزاق است. من مدتها اصرار داشته کلمه را به اصلش برگردانم و به جای کازاک از قزاق استفاده میکردم و بعد استفاده عام ازکلمه کازاک وادارم کرد که ازهمان کازاک استفاده کنم اما برگشتن به کلمه کازاک یک دلیل دیگر هم دارد و اینکه قزاقها سمت شرق دریای خزر زندگی میکنند (کشور قزاقستان سمت شرق دریاچه خزر قرار گرفته است) و من نفهمیدم این بافتههای کازاک قفقاز چطور سر از غرب دریاچه خزر در آوردهاند چون اگر اشتباه نکنم در این منطقه اصلا قزاقی زندگی نمیکند. (اگر اشتباه میکنم لطفا اصلاح بفرمایید.) خلاصه دم این اشتباه یا بدفهمی به کجا بند شده هنوز نمیدانم.
مورد سوم نقشی است که دو سوی لوزیها –در دو سمت بالا و پایین این کلگی- بافته شده است که دقیقا نمیتوانم بگویم چیست و یک نمونه بیهمتا نیست و در این آرایش و طرح فراوان بافته میشود و میشود اینطور گفت که در بافتههای قفقازی لوزیها هرگز بدون اینها بافته نمیشوند (در نمونههای سایر مناطق که این لوزیهای سرهم سوار را دارند خبری از این نقش نیست). واگیرههای پیکان شکل در آن قابل تشخیصند که رو به یک شش ضعلی دارند و شش ضلعی هم یک نقشی را در میان گرفته که جقههای دو طرف قابل تشخیصند و یک لوزی در بالا و یک گل گرد در وسط. زیر این نقش عجیب شش ضلعی معروف بافتههای این منطقه (و بسیاری مناطق دیگر!) را میبینیم که دو پیکان را در برگرفته که درون هم فرو رفتهاند و نقطه اشتراکشان تبدیل به یک لوزی شده است.
فرش کازاک - قفقاز
عکس از اینجاست.
این دسته از بافتهها که به جای یک تاقنما دو تاقنما در دو طرف دارند را به شدت مایلم نه قالیچه نماز که قالیچه تدفینی بدانم. هیچکدام از ویژگیهای این بافتهها به ویژه طول و عرضی که دارند (و حتی همین داشتن دو طاقنما) با قالیچههای نماز همخوانی ندارد.