پشمینه بافت

این آبی‌های دوست داشتنی

 

فرش قفقاز - فرش شیروان - حوالی 1880 میلادی - 173 × 86 سانتیمتر

 

من که برای آن آبی ابرش خوش رنگ زمینه و قد دیلاق و تنوع نقوش از نقوش جانوری مثل نقش سگ یا بز و پرنده تا درخت و بته و فرم‌های مربعی شکلی که عموماً در اندازه‌ای کوچکتر بافته می‌شوند و بیش از قفقاز در قالیچه‌های محرابی بلوچ می‌بینیم (و در جای دیگری نمی‌بینیم)، غش کردم، شما را نمی‌دانم. آرایش نقوش در زمینه این بافته آشفته است و از آن نظم و ترتیب و قاعده‌ای که عموماً در بافته‌های این منطقه و قالیچه‌های محرابی می‌بینیم، خبری نیست. 

آرایش نقوش زمینه مصداق واقعی از هر دری سخنی است. آن هشت ضلعی‌های پایین زمینه، ردیف بالای فرم‌های صلیبی شکل را هم عموماً در بافته‌های بلوچی بیشتر از پسرعموهای قفقازی‌شان می‌بینیم.


برچسب‌ها: فرش قفقاز, فرش شیروان, نقش محرابی
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۲۳ساعت 12:25  توسط آرزو مودی   | 

فرش بلوچ

فرش بلوچ - خراسان - 1860

 

فقط می‌توانم بگویم چه تحفه‌ای!

بافتن آن دو نقش تنها... آن طور... در آن قسمت از چنین فرشی با نقشی که خودش دارد، رسم بلوچ‌ها نیست. چنین ساختارشکنی‌هایی را، با این شکل، کمتر در میان بلوچ‌ها می‌بینیم. ساختارها را طور دیگری می‌شکنند.

این فرش را همین حالا دیدم که به قول اصفهانی‌ها روزه مرا برده است و قند خونم به زیر خط فقر رسیده است. شاید بعداً آمدم و چیزکی اضافه کردم. حالا مغزم یاری نمی‌کند نمونه‌های احتمالی مشابهش را به خاطر بیاورم.


برچسب‌ها: فرش بلوچ, فرش ایران, فرش خراسان
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۱۴ساعت 20:12  توسط آرزو مودی   | 

ستاره هشت پر و نقش شیر

به اینکه نقش شیر و خورشید یک نقش کهن ایرانیست (آیا هست؟) یا ما خیلی شیر و خورشید داریم پس خیلی با کلاسیم و نقش وسط پرچم باید چنین باشد و چنان باشد، کاری ندارم اما این خورشید خانمی که در کنار این شیر* در وسط یک ستاره هشت‌پر روی یک کاشی قرن سیزدهمی کاشانی نقش شده چرا نیمرخ کشیده شده؟ اگر دقت بفرمایید در این تصاویر (نقش شیر و خورشید) که خورشیدها همگی خانم هستند (در نمونه‌های متاخرتر حتی همگی روسری و چارقد به سر دارند) یا تمام رخ نقش می‌شوند و یا اینکه اگر تمام رخ کامل نیستند، نمیرخ هم نیستند بلکه ممکن است تنها بخشی از چانه یا پایین صورتشان پیدا نباشد.

در کتابی که این عکس را از آن برداشته‌ام نویسنده که در این زمینه هیچ تخصص خاصی ندارد و کارشناس و تاجر فرش است به موضوع جالبی اشاره می‌کند و خورشید را با سنگ در ارتباط می‌داند و حتی به این موضوع اشاره می‌کند که نقش شیر و خورشید، فراوان، بر روی مقبره‌های قهرمانان (خودش میگوید hero) ایران نقش می‌شده است پس چنین است و چنان است... البته حرف نویسنده به دلیل تخصصی که ندارد، قابل استناد نیست.

خیلی سعی کردم نوشته دور ستاره را بخوانم اما نتوانستم؛ حالا یا عیب از من بود یا از عکس که لابد نوشته را درست کپی نکرده‌اند!

 

* از نظر من هیچ شباهتی به شیر ندارد، مخصوصا با آن خال‌های روی تن و بدنش و یالی که ندارد و شکل گوشها یا خطوطی که روی سر نقش شده است (هیچ کدام از شیرهایی که من دیدم چنین ویژگیهایی ندارند). نمونه‌های اینچنینی کم هم نیستند و می‌توانم به سادگی ارجاعتان بدهم به انواع به اصطلاح شیرهای سنگی که فراوان در بختیاری دیدم و شیر نبودند یا شیر شهر گلپایگان که پیش از این در موردش نوشته‌ام.

 

رونوشت به خانم یاسمن: بند (نوار/ربان) نشان شوالیه‌ای که ملکه انگلستان به هاوکینگ داد (تو فیلم!)، قرمز بود.


برچسب‌ها: شیر و خورشید, ستاره هشت پر
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۳/۱۲/۰۹ساعت 11:57  توسط آرزو مودی   | 

فرش قشقایی

فرش قشقایی 194x120 cm

 

 

اینهمه ستاره هشت پر، رنگ به رنگ، روی یک فرش قشقایی؟!

 ***

پینوشت بعدا: دوستی تذکر دادند که این این قطعه بافت طایفه قزل چای است.


برچسب‌ها: فرش, فرش قشقایی, قزل چای
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۳/۰۹/۱۸ساعت 13:44  توسط آرزو مودی   | 

ستاره هشت پر

مبنا و معنای نقش ستاره هشت پر

 

نویسنده: SARAH TRICHA

مترجم: آرزو مودی

khatim

 

تصویری که همیشه به وضوح مراکش را به یاد من می‌آورد ستاره هشت‌پر است؛ شکل ساده‌ای که با روی هم گذاشتن دو مربع ساخته می‌شود. خطوط شکسته این نقش نشان از تعلق آن به طرح‌های مراکشی دارد که به واسطه استفاده از خطوط راست و مستقیم –در تضاد با خطوط منحنی و اسلیمی‌هایی که در خاورمیانه استفاده می‌شوند- شناخته می‌شوند. احساسی حاکی از تعلق آن به دنیای مدرن و کهن دارد. چه معنایی در پس این نقش پنهان شده است و چه چیزی را نشان می‌دهد.

سمبولیسم جهانی

واقعیت اینجاست که نقش ستاره هشت‌پر تنها مختص مراکش نیست و در بسیاری از فرهنگ‌های سرتاسر جهان دیده می‌شود. نمونه‌هایی از آن در پرچم‌های ملل و در آیکونوگرافی دینی دیده می‌شود. به واسطه استفاده شدن در فرهنگ‌های مختلف معانی متفاوتی را به آن نسبت داده‌اند. راه بودا هشت مسیر دارد و هشت جاودانه در سنت چینی وجود دارد. اما آنچه که بر روی آن توافق نظر دارند توازن، تعادل و نظم جهانی است. این نقش در ستاره‌شناسی، مذهب و عرفان کهن نیز حضور دارد. نمادی است از تلاش‌های اولیه انسان‌ها و ستارگان برای فهم و انتقال نظم و یگانگی موجود در قوانین خلقت و طبیعت.

 

ریشه‌های نجومی

ریشه‌های شکل‌گیری نماد ستاره هشت‌پر در نجومی کهن قابل پیگیری است. هشت خط نمادی از چهار گوشه کیهان (شمال، جنوب، شرق و غرب) و زمان (دو انقلاب و دو اعتدال) است. 

four corners of space and time

ستاره هشت‌پر و اسلام

در قرون وسطی از نقش ستاره هشت‌پر در هنر اسلامی فراوان استفاده می‌شده است. به آن خاتم یا خاتم سلیمان، مهر و نشان/خاتم پیامبران گفته می‌شد و به شکل انگشتری خاتم‌دار بود. اصطلاح "خاتم پیامبران" برای کتاب قرآن نیز به کار می‌رفت و معنای ایدئولوژیکی ویژه‌ای برای مسلمانان داشت. هنرمندان زلیج مراکش ستاره هشت‌پر را sibniyyah,sabniyyah می‌خواندند که مشتقی از عدد هفت (سبت) بود.

ممکن است طراح خاتم مسلمانان از نمونه یهودی الهام گرفته شده باشد که خاتم سلیمان است. خاتم سلیمان یک ستاره شش پر است که از روی هم نشینی دو مثلث ایجاد شده است. بر طبق نوشته کتاب ارزشمند "راهنمای مبتدیان برای ساخت عالم" افسانه‌های اسلامی حکایت از آن دارند که سلیمان از این ستاره برای تسخیر جنیان، همتایان غیرمادی انسان‌ها، استفاده می‌کرده است.

 

کاربرد کهن نماد ستاره هشت‌پر

ستاره هشت‌پر خیلی پیش‌تر از انتشار اسلام به عنوان یک نماد استفاده می‌شده است.

یک نجیب‌زاده ایتالیایی به نام پیترو دلا واله (Pietro della Valle) در میانه قرن هفدهم میلادی، استفاده از ستاره هشت‌پر را به عنوان یک خاتم یا مهر در ویرانه‌های شهر باستان اور (2000 سال پیش از میلاد مسیح)، Tell al Muqayyar، کشف کرد. وی می‌نویسد "من بر روی زمین قطعاتی از مرمر سیاه پیدا کردم... که به نظر می‌رسید گونه‌ای مهر یا خاتم شبیه آنچه امروز شرقی‌ها استفاده می‌کنند و با آن نامه‌ها یا نوشته‌ها را مهر می‌زنند، است...  در میان نامه‌های دیگری که در زمان کوتاه پیدا کردم نقش ممهور شده یک ستاره هشت‌پر بود."

ابراهیم پیامبر مشترک ادیان یکتاپرست (یهودیت، مسیحیت و اسلام) در شهر سومری اور زندگی می‌کرده است. حفاری‌های اور باستانی نشان از استفاده از ستاره هشت‌پر در آن شهر دارد که اغلب به فرمی گلی هشت‌پر در جواهرات یا تزئینات فلزی استفاده می‌شده است. 

 Rosettes excavated from Ur

سومریان آرایشی از خطوط را هم برای خدایان و هم برای ستارگان به کار می‌بردند. ستاره هشت‌پر خطی (هندسی؟!) نشان الهه اینانا، ملکه سومری بهشت و آسمان‌ها و ایشتار الهه بابلی که با عنوان "مبشر نور" شناخته می‌شد، بوده است. ستاره هشت‌پری که در یک دایره محاط شده نمادی برای خدای خورشید بوده است. "آیین خورشیدی بابلی هسته اولیه و کهن الگوی ستاره‌شناسی و طالع‌بینی بعدی بوده است."(3)

قرن‌ها یونانی‌ها بر این باور بودند که ستاره فلق و شفق متمایز از هم هستند. یونانی‌ها در 400 پیش از میلاد، درست 1500 سال بعد از سومریان دریافتند که ونوس ستاره شفق و فلق است. (4)

 

یکپارچگی مذهبی نمادها

 چه اتفاقی می‌افتد که یک نماد پاگانی (pagan) برای یک خدا/ستاره تبدیل به یک نماد اسلامی می‌شود؟ چه ارتباطی میان استفاده اسلامی از ستاره هشت‌پر و استفاده از آن به عنوان یک نماد در فرهنگ سومری می‌تواند وجود داشته باشد؟

به تاریخ سومریان اشاره مختصری کردم تا خاستگاه‌های کهن ستاره هشت‌پر را به عنوان بازتابی از رصدهای نجومی در یکی از کهن‌ترین تمدن‌های جهان نشان بدهم. سومر در روزگاری از تاریخ جهان جای می‌گیرد که تمدن‌های بسیاری مانند بابلیان، اکدی‌ها، عیلام (پیشا هندوایرانی)، مصر و یونان قدرت گرفته بودند. به قدرت تخیلی بسیار قوی برای تصور اینکه چگونه این نماد به سایر فرهنگ‌ها راه پیدا کرد و در نهایت به اسلام رسید، نیاز نیست. من تصور می‌کنم پاسخ به این سوال که چرا نماد ستاره هشت‌پر در مقابل ستاره شش‌پر و برخی دیگر از اشکال ماندگاری بیشتری داشته است، یک داستان واقعی خواهد بود.

علاوه بر این تمامی مذاهب توحیدی بر اساس این حقیقت که ستاره‌ها نیز بخشی از عالم خلقت هستند، به شیوه‌های مختلف برای ستاره‌شناسی و نجوم نیز جایی باز کرده‌اند. اسلام نیز نمادهای پاگانی را به همان ترتیبی به ارث برده است که دیگر مذاهب توحیدی که تاریخ و خاستگاهی مشترک با آن دارند، به ارث برده‌اند. مسلمانان به شیوه‌ای خود را با نمادهای کهن وفق دادند تا بتوانند آن‌ها را با نگاه اسلام به خلقت سازگار کنند.

علاوه بر این نجوم نقشی مهم را در اسلام چه در گسترش، تعهدات (زیارت) و چه در اعمال روزانه (عبادت‌های روزانه‌ای مانند 5 بار نمازخواندن به سمت مکه) بازی می‌کند. ستاره‌شناسی اثری مهم نیز بر دانشمندان اسلامی داشته است. به عنوان میراث‌داران و وارثین متون کهن و هوداران مشتاق مطالعات علمی، علما و دانشمندان اسلامی دنباله‌رو آموزه‌های یونانی بودند که به شدت تحت تاثیر حرکت و موقعیت ستارگان بودند. پیتاگوراس که اولین کسی است که خود را فیلسوف (دوست‌دار خرد) خوانده است از جمله افراد مهم برای علمای اسلامی بوده است. پیتاگوراس سیستمی از ایمان را ایجاد کرد که بر گرد ریاضیات شکل گرفت. پیتاگوراس ستاره‌ها را کره‌هایی در نظر گرفت که به دور آتش می‌چرخند. وی بر افلاطون، ارسطو و فلسفه بعد از آن‌ها اثر گذاشت.

عکس پایین از سایت  www.discoverislamicart.org گرفته شده است و اسطرلابی را از موزه Batha  در فاس نشان می‌دهد. "این اسطرلاب تمامی قطعات و بخش‌های اسطرلاب‌های افلاک‌نمایی که مورد نیاز ستاره‌شناسان قدیم بود تا وقت نماز یا ارتفاع ستاره‌ها را اندازه‌گیری کنند یا طالع‌بینی کنند را دارد. این اسطرلاب یکی از اولین اسطرلاب‌های قابل حمل در غرب است."

 

استفاده از ستاره هشت‌پر در تزئینات و نقوش معماری

نقشی که ستاره هشت‌پر در میان تزئینات و نقوش معماری اسلامی گرفته است شاید راهی را برای فهم معناهای نمادین متاخر آن در اختیار ما قرار دهد. خاتم در قلب بسیاری از نقوش تزئینی اسلامی جای گرفته است.

تزئینات جایگاهی ویژه در اسلام دارند. اسلام برای کم رنگ نمودن وسوسه بت‌پرستی که با تقلید و ترسیم مخلوقات زنده افزایش می‌یابد با هر گونه بازنمایی از موجودات زنده مخالفت می‌کند. در نتیجه هنر اسلامی نیز مانند علوم، ادبیات و توسعه معماری به شدت تحت تاثیر هندسه و مطالعات وابسته به آن قرار دارد و کاملا تزئینی است. تلاش برای شناخت هستی و نه پرستش آن در مرکز تفکر دینی اسلامی جای دارد و می‌بایست با استناد به این شناخت خالق این هستی را بزرگ داشت. پیامبر اسلام، محمد، چنین گفته است که"ستایش سزاوار پروردگاری است که به انسان قدرت کشف اهمیت اعداد را ارزانی داشته است."

 علاوه بر این داشتن ذهنی منظم، مطالعه و خویشتنداری برای خلق نقوشی هندسی، پیچیده و دقیق در راستای این باور اسلامی است که انسان‌ها بزرگ‌ترین مخلوقات خداوند هستند. 

تصویر پایین بخشی از یک نقش زیلیج را نشان می‌دهد که برای تزئین دیواری از یک مجموعه در فاس استفاده شده است. در این الگو یا طرح استفاده‌ای چندگانه از نقش ستاره هشت‌پر شده است چه به عنوان نقش مرکزی و چه به عنوان نقوش دربرگیرنده الگوی اصلی. 

استفاده از نقش خاتم و گونه‌های متفاوت آن به عنوان نقش مرکزی را می‌توان در طرح‌ها و الگوهای پیچیده‌تر نیز دید. دیاگرام پایین نشان می‌دهد چگونه یک الگوی متقارن هشت‌تایی به دور یک خاتم مرکزی که خود از چهار دایره که حول یک دایره مرکزی حلقه زده‌اند، ساخته شده است، شکل می‌گیرد. 

تصویر پایین بنایی در فاس را نشان می‌دهد که با نقوش متفاوتی تزئین شده که بر اساس خاتم شکل گرفته‌اند؛ نقش خاتمی که خود به شکل‌گیری فرم‌های مختلف ستاره‌ای شکل ختم شده است.  

اهمیت و جایگاه عرفانی

ابن عربی دیاگرامی شبیه به نسخه قبلی که نقوش حول آن گسترده می‌شدند، رسم کرده است. البته دیاگرام ابن عربی در مورد معنویت است و ربطی به تزئینات و آذین‌بندی ندارد. وی این دیاگرام را به عنوان بخشی از توضیح و تشریحات خود که می‌گوید: "همه پدیده‌ها هیچند اما در عین حال تجلی بودنی هستند که یکیست و آن خداست" رسم کرده است. تصادفا ابن عربی نیز در اسپانیا و در همان زمانی به دنیا آمده است که آغاز استفاده از  طرح‌های کاشی زیلیج است. همانگونه که صوفی‌گری در شمال آفریقا جایگاهی خاص یافته است استفاده معنوی وی از این نقش استفاده فراوان از ستاره هشت‌پر و هشتایی‌های متقارن را در الگوی اسلامی مراکش توضیح بدهد. 

 عدد هشت در میان صوفیان نیز اهمیتی عرفانی داشته است. "یک هشت‌گوش با نقطه نهمی که در وسط دارد در نمادشناسی صوفیه دارای نقشی مرکزی است. طرح یا نشانی است که ارنست اسکات در مورد آن می‌گوید:’نشان از درونی‌ترین و محرمانه‌ترین اسرار آدمی دارد‘. نقشی که نشانی از تمامیت، قدرت و کمال دارد. این نماد کهن هندسی از جمله نقوشی است که صوفیه آن را در پیوند با Shambhala  می‌دانند..."  

 یان الکساندر در وب‌سایت خود در مورد الگوها و نقوش طبیعی به ستاره هشت‌پر به عنوان نمادی هم صوفیانه و هم مراکشی اشاره می‌کند. وی نوشته‌ای را از مسجد جمعه‌ای در ایران نقل می‌کند "فرمی نمادینه شده از مربع، مربعی که سه‌گوشه‌هایی امتداد آن به سمت بیرون هستند (یک ستاره هشت‌پر) اختصاری نمادینه شده در مربع به سه گوشه‌هایی که رو به درون دارند. (یک ستاره چهارپر) این دو نقش ستاره‌ای در کنار هم نمادی از چرخه خلقت هستند: « the breath of the compassionate»" (هیچ تصوری ندارم که اصل این مطلب به فارسی چه بوده است و ترجمه من قطعا نارساست و جمله‌ای مشابه آن ندیده‌ام و هیچ حدسی هم ندارم کدام مسجد جامع در ایران چنین جمله‌ای دارد و هیچ تصوری ندارم آخرین جمله دقیقا برگردان چه عبارتیست. فعلا این چند کلمه را به همین شکل نگه میدارم تا معنای درستی برایشان بیابم.)

 the breath of the compassionat (یکی از خوانندگان نوشتند معنی این عبارت نفس الرحمن است و عبارتی است از ابن عربی)

نقش پایین حاصل تکرار خاتم است. ستاره چهارپر صلیب شکل که در متن بالا به آن اشاره شد در فضای منفی نقش پایین دیده می‌شود. این نقش the breath of the compassionate  خوانده می‌شود. از جمله نود و نه نام شناخته شده خداوند در سنت اسلامی compassionate  (رحیم؟) اسمی است که بیش از بقیه به زبان می‌آید. "به واسطه چرخه سرنوشت‌ساز نَفَس الهی جهان مکررا خلق و نگهداری می‌شود، از میان می‌رود و دوباره تجدید حیات می‌یابد... این نقش بیش از آنکه یک نقش تزئینی باشد the Breath of the Compassionate یک مدل کیهانی است، نمادی از کنش نیروهای متضاد که حقیقت این نقش را آشکار می‌کند." با توجه به باور مسلمانان به وجود انسان و جن و ارتباط مربع‌ها با جهان مادی، جای شگفتی نیست که Breath of the Compassionate و خاتم پیامبر در بافت اسلامی نیز نشان‌دهنده کنش متقابل این دو است.

کیث کریچلو (Keith Critchlow) که به شکلی گسترده نقوش و  الگوهای اسلامی را مطالعه کرده است اظهار می‌دارد که "این کهن الگوی چهارتایی ارتباطی عمیق و ژرف با نبوع مراکشی دارد به ویژه چنانکه با آفریقا و مهاجرت نمادها از جنوب در ارتباط است. کریچلو زبان الگوها و نقوش مراکشی را شبیه به اواخر حکومت شاه حسن دوم توصیف می‌کند که اغلب آن را توصیفی از مراکش می‌دانند"... برگرفته از اعماق افریقا که در پرتو اسلام تغییر پیدا کرده است، با قلب گرامی داشته شده و به خاطر مانده و از نسلی به نسل دیگر به واسطه عشق به زیبایی منتقل شده است.

 

نتیجه‌گیری

 ستاره هشت‌پر به عنوان یک نماد درک اولیه انسان از نظم هوشمندی که جهان ما بر پایه آن شکل گرفته است را نشان می‌دهد. امروزه معانی مذهبی و عرفانی را در بردارد. در فرهنگ اسلامی آن را با عنوان خاتم می‌شناسند که این فرم و نمونه‌های مختلفی از آن در سرتاسر مراکش در مرکز شاهکارهای چشمگیر هنر زیلیج دیده می‌شوند. نقش خاتم حاصل رنگ و همنشینی نقوش، نمادی از ستاره‌شناسی کهن، پیوند متقابل [میان نیروهای متضاد] و ایمان به پیوند و هماهنگی نهایی خلقت است. به این ترتیب خاتم بالاترین فضیلت در فرهنگ مراکشی: دانش، وحدت، ایمان و عشق به زیبایی را نشان می‌دهد.

 

اصل مطلب را در اینجا و اینجا ببینید.


برچسب‌ها: ستاره هشت پر, ستاره اسلامی, خورشید, نجوم
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۳/۰۷/۰۸ساعت 9:10  توسط آرزو مودی   | 

شیروان



شیروان - 1870 میلادی

138 cm x 120 cm


+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۰۸ساعت 11:6  توسط آرزو مودی   | 

این آبی‌های دوست داشتنی


بخشایش- 3/38×4/11 متر - حدودا 1880 میلادی


بافته‌هایی را که ترنج‌های* (!؟) شش ضلعی از این دست دارند که عموما سه ترنج سر هم سوار را در برگرفته‌اند افشارها و قشقایی‌ها و خمسه‌ها و بسیاری دیگر می‌بافند. گاهی زمینه شش ضلعی کاملا پوشیده از نقوش ریز و درشت است گاهی کاملا ساده و خلوت و بی نقش. آنچه که در این بافته بخشایش برای من زیبا و هیجان انگیز بود نگاه متفاوت بافنده هنرمند این بافته به زمینه است و شکلی که زمینه شش ضلعی را -با وجود سه ترنج- آرایش داده است. یک شکل منظره سازی هیجان انگیز بسیار زیبای یکتا که نمونه مشابهی در ذهن من ندارد. هنرمند بافنده مشخصا از قواعد سنتی و نسل به نسل پوشاندن و نقش کردن این دسته از طرح‌ها سر باز زده و چیزی که آفریده واقعا بی‌همتاست.

باز هم تاکید می‌کنم که در یک چنین بافته‌هایی می‌توانیم یک خط تمایز مشخص بین بافنده و بافتن ناخودآگاه طبق سنت و هنرمند فرش‌بافی که کاملا آگاهانه نقش می‌زند و از قواعد همیشگی مادر به دختر تخطی می‌کند، بکشیم و هنرمند را برجسته کنیم.



*زیاد مطمئن نیستم که اینها ترنج باشند یا بشود ترنج نامیدشان.


پینوشت: فعلا درگیر شش و هشت هستم اگر علم الاعداد بلدید یا چیز خاصی در مورد این دو عدد میدانید، دریابید. پیشاپیش سپاسگزارم.


+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۰۹/۱۷ساعت 14:6  توسط آرزو مودی   | 

 


ترنج فرش اردبیل یک ترنج 16پره / 16 گل یا 16 تایی است که دو سَرترنج که به شکل چراغ(؟)، عودسوز(؟) یا آتشدان (؟) هستند در دو سوی فرش در دو سوی ترنج نقش شده‌اند. سرترنج‌ها به خلاف همیشه از جنس سرترنج‌های معمول و به شکل آنها نیستند بلکه چراغ(؟)، عودسوز(؟) یا آتشدان (؟) هستند. چراغ(؟)، عودسوز(؟) یا آتشدان (؟)هایی که از یک ترنج 16 تایی منشعب شده‌اند. دو سرترنج چراغ(؟)، عودسوز(؟)، آتشدان (؟) در دو طرف ترنج نیز یک شکل و برابر نیستند که در حالت معمول و در مورد دیگر بافته‌های ترنج‌دار دو سر ترنج از یک نقش هستند. جفت قالی اردبیل در مقبره شیخ صفی‌الدین اردبیلی پهن بوده است و به دستور شاه طهماسب صفوی برای آن آرامگاه بافته شده است.

در مورد قالی اردبیل اینجا و اینجا و اینجا بخوانید. 



پینوشت: رمان آخر (؟) گلشیری که جن داشت، جن‌نامه بود؟

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۹/۰۵ساعت 17:38  توسط آرزو مودی   | 

ترنج هریس



هریس - شمالغرب ایران- اوایل قرن بیستم

388 x 290 cm



+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۸ساعت 14:34  توسط آرزو مودی   | 

همدان


+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۵ساعت 22:38  توسط آرزو مودی   | 

یزد



یک بافته یزدی با رنگ آمیزی فوق العاده و ترنج چشمگیر

شکل طراحی بافته هم چشمگیر و متفاوت است. مورد مشابهی ندیده بودم.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۳ساعت 11:24  توسط آرزو مودی   | 

سوئد




تختخواب پوش (معادل Bed Cover) یا همان روتختی خودمان احتمالا، حدودا 1830

Scania, Sweden, Färs/Gärds/Villands district



توضیح: چیزی در مورد سنت بافندگی سوئد نمی‌دانم. اولین نمونه‌ها را هم امسال تابستان روی یک سایت دیگر دیدم ولی مشخصا در این تصویر با یک تخت‌باف بدون گره مواجهیم که شباهت یا نزدیکی یا تفاوت‌های احتمالی آن با گلیم‌باف‌های اینجا برایم شناخته شده نیست.

عکس از اینجا

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۱ساعت 10:16  توسط آرزو مودی   | 

قوبا


شرق قفقاز - نیمه دوم قرن نوزدهم

169 x 115 cm


+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۰ساعت 9:0  توسط آرزو مودی   | 

هشت‌تایی‌ها



چند نگاره هشت‌تایی در این تصویر می‌بینید؟!


برشی از کلگی این پست است.


+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۸/۱۰ساعت 7:51  توسط آرزو مودی   | 

پیکان



  259 x 120 cm کازاک

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۰۹ساعت 22:5  توسط آرزو مودی   | 

masculine


کلگی بافت باکو


شرح ندارد.




پینوشت: خورده شدگی بالای سمت چپ تصویر هم مربوط به سایتی است که عکس را از آن گرفتم.


+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۰۵ساعت 11:44  توسط آرزو مودی   | 

حاشیه

آنچه که در مورد حاشیه پست قبل نیز قابل توجه است این است که در حاشیه‌های مشابه به صورت معمول به جای نقش ستاره گل گرد می‌بینیم و نقش ستاره چندان معمول نیست. یکتا نیست و نمونه‌های مشابه از حضور نقش ستاره را در حاشیه‌های دیگری نیز می‌بینیم اما آنچه که قابل توجه است جانشینی این دو نقش در موارد گوناگون به جای یکدیگر است.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۸/۰۳ساعت 9:57  توسط آرزو مودی   | 

شرح یک تک نگاره




این پست شرح و توضیح ندارد. بافته در لمبران استان آذربایجان شرقی بافته شده است و شاید به همین دلیل ترنج این بافته شباهت غیرقابل انکاری با ترنج هریس دارد. 


حالا ببینید در این تصاویری که از یک کتاب* گرفتم چه چیزهایی می‌توان یافت.


این هم یک صفحه دیگر از همان کتاب؛ ببینید یک هنرمند برای تغییر و تکمیل یک نقش چقدر می‌تواند نوآوری کند و چه چیزی را به چه چیزهایی تبدیل کند.


به نظر میرسد آنچه که امروز در طراحی قالی آن را با نام کاسبرگ گل میشناسیم و نمونههای آن را میتوانید در این دو برگ از کتاب -چه به صورت ساده و یا چه به صورت پر نقش و نگار- ببینید در اصل نقش پیکان بوده است. شاهد؟ تک نگارهای که از بافته لمبران بریدهام و بسیاری نمونههای دیگر...  اما آنچه که برای من نامفهوم باقی می‌ماند این است که چرا پیکان؟ گاهی در مورد بخش وسیعی از نقوش به نظر می‌رسد مدام با الگوی ثابت پیکان‌هایی مواجهیم که به اشکال گوناگون باهم ترکیب شده‌اند، فرمی جدید ساخته‌اند و هنرمند در طول زمان فرم جدید به دست آمده را چنان تغییر داده است که امروز ردپای اولیه را نمی‌توان به سادگی پیگیری کرد... (مگر اینکه پای قفقاز بیاید وسط!) اما حضور مسلط پیکان همچنان باقیست...


پینوشت: ندارد.



*نقش و نگار اسلیمی ختایی در طراحی فرش و هنر تذهیب

طرح و نقش محمدرضا هنرور و رضا خنیاگر


+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۰۲ساعت 9:45  توسط آرزو مودی   | 

گل گرد 4 چند پر؟




شما گل را چند پر می‌کشید؟ گل را چند پر دوست دارید؟ گل چهار پر جز اولین و ساده‌ترین گل‌هایی بود که استاد طراحی سنتی یادمان داد که بکشیم.

به شکلی ناخودآگاه همه گل‌های گردی که می‌کشم پنج پرند.

هیچ وقت از خودتان پرسیده‌اید اینهمه گل دور و بر ما چه می‌کنند؟ چرا همه تزئینات دور و برمان گل‌دارند؟ چرا فرش‌های ما چنین انباشته از گلند؟ چقدر باور می‌کنید هنرمند –مثلا- کرمانی که نقش سبزیکار را می‌کشد خواسته است باغ را بازآفرینی کند؟ چرا باغ‌ها مهمند؟ باغ‌ها یا گل‌ها؟ گل‌ها مهمترند یا درخت‌ها یا باغ‌ها؟

من همیشه به این فکر کرده‌ام که این‌ ساده انگاریها مهملند و فکر می‌کنم می‌توانم ثابت کنم که واقعا مهملند.


+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۹ساعت 12:7  توسط آرزو مودی   | 

عنوانش مثل خودش گیج است.




آنچه که در این عکس نیمه و نصفه از یک فرش East Anatolian Kurdish قابل توجه بود آن نقش‌های کوچکی است که پایین عکس دیده می‌شوند. یعنی عکس پایین که در اصل هر نگاره چهار پیکان را نشان می‌دهد که دو به دو به یک نقطه اشاره می‌کنند و در وسط یک لوزی (چهارگوش؟) را در میان گرفته‌اند.




که اگر کمی تخفیف بدهید می‌شود یک چنین نقشی


این پست در راستای هشت تایی‌های مذکور است؛ منتهی ربطش کمی پیچیده است.


+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۷/۲۶ساعت 11:33  توسط آرزو مودی   | 

تبریز


تبریز


در این سبک* کار خلوت گل درشت دوست ندارم؛ چیزی شبیه به افشان‌هایی که شرکت فرش آستان قدس برای حرم می‌بافد یا چیزی شبیه به کارهای افشان نایین با زمینه‌های سورمه‌ای رنگ کسل کننده و گل‌های درشت بی‌حال بی‌رنگ. دوست دارم کار رنگ داشته باشد، نقش داشته باشد. چیزی باشد که آدم ببیند حظ ببرد؛ مثل این کار. 

کارهای تبریز همیشه برای من باعث شگفتی‌اند، نه حتی چندان دوست داشتنی اما همواره مایه شگفتی.




* سبک غیرهندسی شهری باف این مدلی!

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ساعت 8:44  توسط آرزو مودی   | 

صدای رسای نقوش خاموش



کازاک



سه تاییها



ستاره هشت پر محاط در میان هشت تاییها که یک چهارضلعی را در برگرفته است.
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۲ساعت 20:14  توسط آرزو مودی   | 

توضیح برای پست قبل

ممکن است این نقش‌ها هر اسمی داشته باشند که من نمی‌دانم و تقریبا می‌توانم بگویم همه کسانی که در این حوزه کار می‌کنند نمی‌توانند نقشی را به نامی دقیق بخوانند و از نام واقعی نقشی اسم ببرند. تجربه به من می‌گوید اسم‌های بسیاری که در بازار یا در میان کارشناسان فرش رایج است پشتوانه‌ای ندارد و بسیاری از این قسم نام‌ها سلیقه‌ای هستند و  پیش آمده که یک نقش را به دست گرفته‌ام و یک حوزه کامل فرش‌بافی را گشته‌ام و با صدها بافنده از پیر تا جوان حرف زده‌ام و کسی نمی‌دانسته اسم فلان نقش چیست. هیچ کس یادش نبود یا از همان اول نمی‌دانست و گاهی یک دسته بزرگ از نقوش را به یک نام کلی –گاه حتی زنجیره- می‌شناختند.

اگر شما نام موثقی برای این نقش یا هر نقش دیگری دارید بیایید به من هم بگویید. شاید توانستیم بعضی نام‌های گمشده احتمالی را دوباره زنده کنیم.  

اگر اسم این نقش را می‌گذارم "ستاره" شاید به دلیل وجود شباهتی ظاهری و دورادور بین این نقش و نقش ستاره در ذهن من است اگر شما نظر دیگری دارید باز هم سپاسگزار خواهم بود نظرتان را با من هم شریک بشوید ولی لطفا دلیل قانع کننده هم کنارش داشته باشید.

بعد از این یک دسته دیگر به دسته‌‌بندی موضوعی این وبلاگ اضافه می‌کنم که نقش‌های هشت‌تایی را در آن قرار خواهم داد.


+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۰۳ساعت 15:1  توسط آرزو مودی   | 

جزئیات



ازبک افغان که نقش اصلی آن تکرار هشت ضعلی است که یک ستاره هشت پر محاط در یک مربع را در برگرفته است.




+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۰۳ساعت 15:0  توسط آرزو مودی   |