مجموعه بوچر راهي موزهي هنر ايندياناپوليس شد.
نوشته جرج اُ بنن
مترجم آرزو مودي

تصوير شماره4کتاب بوچر. قاليچه بلوچي بايزيدي
شمالشرق ايران، خراسان، تربتحيدريه، محولات
اواخر قرن نوزدهم، Cm 99 × 167
مجموعه قاليچههاي بلوچي جف دبليو. بوچر را همسر وي، شرلي بوچر، به موزه هنر ايندياناپوليس اهدا کرد. قاليچههاي اين مجموعه پيش از اين در کتاب Baluchi Woven Treasures که در سال 1989 بوچر آن را چاپ کرد، گرد آمده بودند. اين مجموعه 65 بافته هستند که 30 قطعه از آنها کيف، 12 قطعه خورجين يا رويهي کيف، 6 سجادهي نماز، 6 بالشت (پشتي؟)، 5 روکرسي، 2 سفره و يک رويه خورجين، نمکدان، چنته و يک گليم بزرگ است. اين هديه مجموعهاي منحصر به فرد است و احتمالا بزرگترين مجموعه از قاليچههاي بلوچي است که به يک موزه و مجموعه در ايالات متحده تعلق دارد.

|
تصوير شماره 7 کتاب بوچر. قاليچه بلوچي، متعلق به شمالشرق ايران، خراسان، تربتحيدريه، اواخر قرن نوزدهم،
91× 213cm |
جف بوچر مجموعهداري نمونه بود. او از کودکي و با جمعآوري پيکانهاي فلزي شروع کرد. جمعآوري مجموعههاي گوناگون در سرتاسر زندگي وي ادامه پيدا کرد. بوچر مجموعهداري ساده و سهلانگار نبود. با دقت، آگاهي و هوشياري به جمعآوري مجموعهي خود ميپرداخت. اين اولين مجموعهي او نيست که راهي يک موزه ميشود تا همگان از آن بهره ببرند. در سال 1980 و در زمان حيات وي مجموعهاي از بيش از 500 کتاب به موزهي ريچمود در ويرجنيا اهدا شد. اين مجموعه با نام خود او در موزه نگهداري ميشود.
آغاز جمعآوري اين مجموعه در سالهاي دهه 50 ميلادي بود، که بوچر شروع به جمعآوري قاليچههاي شرقي نمود. براساس آنچه در کتاب گنجينه بافتههاي بلوچي نوشته است، آغاز جمعآوري اين مجموعه با خريد سه قاليچه بلوچي از آلمان در 1951 بوده است. با خريد اين سه قاليچه شعله اشتياق شعلهور شد. بعد از آن خريد، شروع به جمعآوري انواع قاليچههاي شرقي نمود. پس از ملاقات با اچ. مک کوي جونز توجه خود را متوجه جمعآوري قاليچههاي عشايري نمود و در نمايشگاه حاجي باباي واشنتگن که جونز مؤسس آن بود شرکت کرد. اين نمايشگاه در سال 1973 به نمايشگاه بينالمللي حاجي بابا تغيير نام داد.
در سال 1969، مککوي تشکيلاتي را ترتيب داد که منجر به برگزاري نمايشگاه سالانه قاليچه در کريسمس هر سال شد. اين نمايشگاهها در کمبوس کلوب در واشنگتن دي سي برگزار ميشد. با وجود دوستي و رابطهاي که ميان اين دو نفر بود، جف نيز حضوري کاملا فعال در اين جمع داشت و از سال 1971 تا 1976 وي و مککوي، انتخاب کردند، يادداشت کردند، سرهم کردند و کاتالوگهايي براي نمايشگاه سالانهاي که تنها چند روز در سال عمر داشت، نوشتند. در مجموع کاتالوگهايي که وي در جمعآوري آنها شرکت داشت، به قرار زير بود:
· قاليچههاي عشايري ايراني، 1971
· بافتههاي قبايل افغان،1972
· قاليچههاي عشايري ترکمني،1973
· قاليچههاي بلوچي، 1974
· ارساريها و بافتههايشان،1975
· قاليچههاي يموتي،1974
برگزاري اين نمايشگاهها ادامه نيافت و قطع شد زيرا يک Yomud sallanchak (شماره 8 در کاتالوگ)، در شبي که نشست سالانه نمايشگاه 1976 در کمبوس کلوب برگزار ميشد، دزديده شد. دزد قاليچه صبح روز بعد وقتي که جف و مککوي جونز براي صورت برداري از قاليچههاي نمايشگاه بازگشتند، پيدا شد.
با اينکه در اين زمان جف مجموعهي تقريبا کاملي از قاليچهها و بافتههاي مناطق فرشبافي در کشورهاي مختلف داشت، علاقه وي برروي قاليچههاي بلوچي متمرکز شده و بيشتر و بيشتر ميشد. مککوي علاقهي خاصي به بافتههاي ترکمني داشت و شاهد اين مثال قاليچههايي است که وي جمعآوري نمود و به نمايش گذاشت. نمايشگاه سال 1969 متعلق به ارساريها و بافتههايشان بود و نمايشگاه سال 1970 نخستين نمونه قاليچههاي يموتي را در معرض ديد قرار داده بود. تنها دو استثناء در اين ميان وجود داشت، قاليچههاي عشايري ايراني که Ralph Yohe نيز در آن شرکت کرده بود و ديگري نمايشگاه قاليچههاي بلوچي. در انتخاب قاليچههاي بلوچي براي برگزاري نمايشگاه کريسمس جف بيشترين تأثير را برروي مککوي گذاشته بود.
کاتالوگ تهيه شده براي نمايشگاه قاليچههاي بلوچي بوچر و جونز اولين کار چاپ شدهاي بود که تا به آن روز تهيه شده و توجهي خاص به اين دسته از بافتهها داشته است. در آن زمان قاليچههاي بلوچي، در کنار قاليچههاي کردي، يکي از ارزانترين دسته قاليچههايي بودند که معامله ميشدند. ( با اينکه قاليچههاي بلوچي بعدها توانستند نظر مساعد بعضي مجموعهداران را به سوي خود جلب کنند، اما قاليچههاي کردي همچنان موقعيت پيشين خود را حفظ کرده و نتوانستهاند در اين بين جايگاهي را در ميان ديگر قاليچهها به دست آورند.) نمايشگاه موفقيتي چشمگير در معرفي اين دسته بافتهها به مجموعهداران کسب کرد. کيفيت شگفت انگيز انواع آبيهاي بافته شده در قاليچهها، درخشندگي و نرمي پشم به کار رفته در آنها و شايد مهمتر از همه تنوعي که نه تنها در نقش بلکه در رنگآميزي اين بافتهها نيز به چشم ميخورد، از جمله دلايل اين محبوبيت دير هنگام بودند.
قاليچههاي بلوچي احتمالا اولين نشريهي تشکيلات نمايشگاه بينالمللي حاجي باباست که چاپ شد. اينکه آيا اين کاتالوگ با اين کيفيت قبلا هم چاپ شده ناشناخته است، اما تنها نشريهاي بود که به زودي تمام شد و همچنان براي تهيهي آن مراجعه کنندگان فراواني وجود داشت. مراجعه کنندگاني که با دست خالي برميگشتند. البته اين مسئله نيز قطعي است که بعدها نسخههايي از اين مجلد را دلالاني زيراکس کرده و فروختهاند. 5 قطعه از قاليچههاي نمايشگاه در مجموعهي بوچر و کتاب Baluchi Woven Treasures موجود هستند. (شمارههاي 13، 17 ، 41، 49 و 51)
اين تلاش به عنوان پيش زمينهاي موفق در سال 1976 با نمايشگاه و کاتالوگ، "قاليچههاي شگفت انگيز بلوچي" به همت مجموعهي فرشهاي شرقي ديويد بلک (لندن) و "منسوجات بلوچستان" به همت ام. جي. Konieczny در سال 1979 پيگيري شد. بعد از آن شاهد برپايي نمايشگاههاي مشابه بسياري به همراه چاپ کاتالوگهايي از اين دست، هستيم. نمايشگاههاي بزرگ و گستردهاي که از انواع قاليچههاي شناخته شده و معروف برپا شدند و مورد توجه همگان قرار گرفتند. و بعد از آن بود که تقريبا هيچ کنفرانس و نمايشگاهي بدون آنکه سخنراني و بخشي در آن به فرش بلوچ اختصاص داشته باشد، برگزار نشد. بافتههاي بلوچي به همان محبوبيتي در ميان مجموعهداران دست يافته بودند، که قاليچههاي قفقازي پيش از آن بدان رسيده بودند.
هيچ کس در مورد احساس و انديشهي جف در مورد شهرت ناگهاني قاليچههاي محبوبش چيزي نميداند. اين شهرت ناگهاني که همهي آن را مديون تلاش جف بود، نتوانست وي را از خريد و جستجوي قطعات بهتر منصرف سازد. با نگاهي به کاتالوگ حراجيهاي آمريکا، انگليس و آلمان که در آن زمان برگزار ميشدند، ميتوان قطعاتي را يافت که اکنون در مجموعهي بوچر جاي گرفتهاند. وقتي يک قاليچه را در حراجي در سالهاي بين دهههاي نود و هشتاد مييافت که نداشت اما ميخواست که براي مجموعهاش داشته باشد، همهي برنامههاي پيش رو را تعطيل ميکرد تا به ديدن و بازبيني و بررسي آن تکه برود. جف کسي نبود که قاليچههاي کهنه و مندرس را خريداري کند. وضعيت قاليچه بيشتر از کمياب بودن يا کيفيت مواد به کار رفته در آن براي وي مهم بود. اگر قاليچهاي را مييافت که شکل ظاهري خوبي نداشت و بيش ازحد کهنه و مندرس شده بود، براي به دست آوردن مشابهي از آن بافته صبر کردن را ترجيح ميداد.
در دهه نود ميلادي، شروع به دستچين کردن و پالودن مجموعه بر اساس علايقش کرد. کمکم آنچه را که نميخواست ازمجموعهاش حذف کرده و فروخت. قاليچههاي ترکي، ايراني و بافتههايي که به آسياي مرکزي تعلق داشتند، اصولا در اين دسته بافتهها جاي ميگرفتند و کمکم فروخته شدند. قاليچههاي بلوچي باقي ميماندند. قاليچههاي بلوچي تنها براي تنوع در نوع طراحيهايشان نبود که انتخاب شده بودند بلکه تنوع حاشيهها، شيرازهها و گليمبافهاي دوسر بافتههاي بلوچي نيز بر انتخاب تاثير گذار بودند.
بوچر تعريف خود را از يک بافته بلوچي پالايش کرد و فرق بين بافتههاي واقعي بلوچي با آن چه که همسايگان اقوام بلوچ در اثر تأثيرپذيري از آنان بافته بودند، را مشخص ساخت. وي مشخص ساخت که يک بافته بلوچي به صورت معمول چه خصوصيات و ويژگيهايي را داراست. آنچه که بين اين دو دسته، بافتههاي بلوچي و همسايگانشان، مشترک بود را نيز مشخص کرد. از نظر وي بافتههاي همسايگان اقوام بلوچ، تنها مفتخر به داشتن نام بلوچي بودند. مجموعهاي که به موزه هنر ايندياناپوليس اهدا شده است، تنها 14 قطعه از اين دست بافتهها دارد.
جف تنها به آنچه که با نگاه کردن به قاليچهها آموخته بود يا آنچه که از ديگر مجموعهداران و دلالان يادگرفته بود، اکتفا نکرد، با همهي دانستههاي وسيعي که داشت از خواندن کتابهاي معتبر چاپ شده در اين زمينه غافل نميماند. کتابهاي بسياري را خريداري کرد که در اين مورد نوشته شده بودند. کتابخانهاي بينظير از مجموعه کتابهايي که در مورد بافتههاي شرقي نوشته شده است، داشت. اين کتابخانه که در مجموع 400 مجلد را در خود جاي داده بود، نيز به همراه قاليچهها به عنوان مرجع و منبعي براي تحقيق و تکميل آن به IMA اهدا شد. اين کتابها اين موزه را تبديل به يکي از بهترين موزههاي کتاب و فرش ساخت.
جف بوچر مجموعه داري بود که هم شيوههاي قديم را به خوبي ميدانست و هم آنچه را که يک مجموعهدار در زمان ما نياز به دانستن دارد، به خوبي آموخته بود و به کار ميبرد. تجربه به وي آموخته بود که هنگام خريد يک بافته به موقعيت، کيفيت و تنوع توجه داشته باشد. وي با توجه جسورانهي خود به بافتههايي که پيش از اين ديگر مجموعهداران آنها را ناديده انگاشته بودند، جسارت و پيشگامي خود را نشان داد. اين کار را با يقين و اعتماد و اطمينان به اينکه آنچه که انجام ميدهد درست است، به سرانجام رساند. با اين کار خود به ديگر مجموعهداران نيز آموخت که با دليري و جسارت آنچه را که ميخواهند انتخاب کنند و با چشماني و نگاهي جديد به بافتهها و مخصوصا اين دسته از بافتهها بنگرند.
جف بوچر مجموعهداري بسيار فعال و با پشتکار فراوان بود. توجه خاصي به حراجيها و سمينارهاي مربوط به فرش نشان ميداد. در اينگونه گردهماييها ميتوانست با افراد گوناگوني ملاقات کند و از دانستهها، ديدهها و شنيدههاي آنان بهره بجويد و آنچه را که خود آموخته بود با آنان سهيم شود. مديريت برگزاري نمايشگاه بينالمللي حاج باباي مک کوي جونز را به عهده گرفت. در راس برنامهاي که از قسمتهاي جانبي نمايشگاه بود، نيز قرار داشت. در اين قسمت بافتهها و منسوجات شرقي با نگاه جديدي معرفي ميشدند و هدف از اجراي آن علاقمند کردن بازديدکنندگان به اين محصولات بود. در بعضي موارد نيز، بخشهايي از مجموعهي وي در جلسات و نشستهاي مجمع بينالمللي حاجيبابا براي اعضا به نمايش گذاشته ميشد. يکي از محسنات اين نمايشگاههاي کوچک جلب توجه بازديدکنندگان و شرکت کنندگان بود. آنها با ديدن قاليچهها ميتوانستند چيزهايي بسياري را از زبان خود او بياموزند و لب به تحسين بافتهها بگشايند.
به نظر ميرسد که بسياري از بافتههاي مجموعهي بوچر کاملا شبيه به ديگري است، اما در اصل چنين نيست و هر کدام از آنها تفاوتي و خصوصيتي خاص خود را نشان ميدهد. در بسياري از اين قاليچهها شاهد نقش شدن گلي در ميان يک قاب هستيم. تکرار اين قابها زمينهاي را پوشانده است و حاشيهاي اين زمينه را در بر گرفته است. براي مثال ميتوان دو قاليچه نشان داده شده در تصاوير 4و7 را در نظر گرفت. ميبينيم که در تصوير شمارهي 4 کنار هم نشيني رنگها آرايشي اريب به زمينه داده است در حاليکه در تصوير شمارهي 7 گل سرخي که در وسط قاليچه جاي گرفته است هر نگاهي را به سوي خود جلب ميکند و بيش از ديگران ميدرخشد و ديگر اثري از آرايش بافتهي مثال قبل در کار نيست. طرح بافته شده در حاشيههاي اصلي کاملا متفاوت است، اما هر دو خصوصيات يک بافته بلوچي را در خود نهان کردهاند. رنگ اصلي در بافتهي تصوير شمارهي 4 قرمز است اما رنگي که در بافته تصوير شماره 7 بيشتر به چشم ميآيد آبي تيره است. شيرازه و گليم بافت انتهاي هر دو قاليچه متفاوت از ديگري بافته شده است. وضعيت هر دو بافته، با در نظر گرفتن مقداري خوردگي رنگ قهوهاي و مقداري کجي در لبهها، نمونهاي از خصوصيات بافتهها و قاليچههاي مجموعهي بوچر است.
اهداي مجموعهي بوچر به موزه هنر ايندياناپوليس تقدير شايستهاي از بوچر و تلاشهايش بود. يکي از آرزوهاي او گسترش دانستهها و تجربياتش در مورد اين بافتهها بود. در يک موزهي عمومي که دسترسي به قاليچهها براي همگان وجود داشت، راههاي بسياري براي گسترش فعاليتهاي بوچر و ادامهي آنها پيش روي آيندگان قرار ميگرفت. محققان و دوستداران و مجموعهداران بسياري ميتوانستند به تماشاي مجموعهي وي بنشينند و براي دانستن بيشتر در مورد قاليچهها تشويق شوند. تا روزي شاهد برآورده شدن آرزوي بوچر باشيم.