پشمینه بافت

فصل دوم، تکه دوم

گلیمها و قالیچه‌ها

می‌بایست متذکر شد بر خلاف تصور عامه هیچ گونه سنت کهن بافت قالیچه یا منسوجات گره‌دار در خود بلوچستان وجود نداشته است. (Imp. Gaz. Ind. 1908) درکنار آن گونه‌ای خاص از نقوش هندسی در میان طرحهای رایج در آن مناطق حضور داشته‌اند که برروی صنایع دستی محلی هنوز هم می‌توان رد پای آنان را جستجو کرد. امروزه نقوش و تزئیناتی که در ناحیه سرحد ( جنوب بلوچستان ایران ) استفاده می‌شوند، شباهت فراوانی به نقوش و تزئینات موجود بر روی مقبره‌های بلوچی نزدیک به  Thatta ("Chaukandi-Tombs") دارند. قدمت این مقبره‌ها و نقوش روی آنها به سالهای میانی قرن 18 می‌رسد. (Zajadacz-Hastenrath 1978:3foll.) علاوه بر این می‌توان به نقوش و رنگهایی اشاره کرد که در مکران ( بلوچستان پاکستان ) استفاده می‌شوند. این نقوش هیچ گونه شباهتی با نقوش و تزئینات ترکمنی ندارند و در عین حال بسیار شبیه به نقش و نگاره‌هایی هستند که اقوام بلوچ ساکن سیستان و شمال آن به کار می‌برند.

برخلاف بافت قالیچه‌های گره‌دار و نبود سنت کهن آن در میان بافندگان بلوچ، آنان از دیر باز با بافت گلیم و بافته‌هایی که گره در بافت آنها به کار نرفته است, آشنا بوده‌اند. (IMP. Gaz. Ind. 1908; Konieczny 1979) در این سرزمین بسیاری از خورجینها و کیسه‌ها را به شیوه گلیم باف می‌بافند. خیلی به ندرت, برای پوشش کف قطعاتی را با عرضی در حدود 80 سانتی‌متر می‌بافند, سپس این قطعات را از درازا به هم دوخته تا قطعاتی در حدود 160×300 سانتی‌متر حاصل شود. اغلب نقوش کوچکی به رنگ سیاه و یا قرمز به صورت نواری افقی برروی این قالیچه‌ها بافته می‌شوند. اغلب این بافته‌ها زمینه‌ای بسیار تیره رنگ دارند .

بین دو ناحیه بلوچهای خراسان که در آن بافته‌های گره‌دار و گلیم می‌بافند با ناحیه‌ای که بلوچهای بلوچستان زندگی می‌کنند و تنها در آن گلیم‌ می‌بافند خط مرزی فرضی را می‌توان در نظر گرفت. البته می‌بایست توجه داشت که این خط فرضی از نیمه قرن حاضر در ایران به وجود آمده است و تا قبل از آن چندان پررنگ نبود و با این وضوح نمی‌توانستیم چنین مرزبندی را در نظر بگیریم. تقریباً از نواحی اطراف ایرانشهر در جنوب کویر لوت به سمت شرق و سرتاسر شمال ناحیه خاش و در طول تمام مرز امروزی میان ایران و پاکستان از کویته تا کلات می‌توان این خطر را رسم کرد. این مسلم و روشن است که این مرزبندی  با توجه به جابه‌جایی بلوچها چندان قاطع و محکم نیست. با توجه به رشد ارتباطات و ساخته شدن جاده‌ها و بزرگراه‌ها مخصوصاً در ایران آن هم در دهه‌های اخیر، ممکن است شاهد تغییر و حرکت این مرز به سمت قسمتهای جنوبی‌تر باشیم. با توجه به امکانات موجود و نوع تقاضای بازار جدید شاهد توسعه صنایع روستایی و دسترسی به مناطقی هستیم که شاید تا قبل از این رسیدن به آنها و عرضه محصولات تولیدی در آن مناطق در بازارها چندان کار ساده‌ای نبود و امروزه شاهد رونق تجارت و به تبع آن تولید محصولات جدید در آن مناطق هستیم.

تعیین و تشخیص مکان دقیق بافت قالیچه‌های گره‌دار تولید شده در دوسوی مرز بین شرق پاکستان و غرب افغانستان چندان کار ساده‌ای نیست و می‌توان گفت که بسیار مشکل نیز هست. در سمت شرق اگر در راستای شمال-جنوب از کویته در پاکستان امروزی به سمت آمودریا در شمال شرق افغانستان حرکت کنیم شاهد خواهیم بود که به تدریج از تعداد آنها کاسته می‌شود. البته هنوز هم خانواده‌ها و طوایف کوچکی را می‌توان در شمال‌غربی پاکستان, هند و حتی در بخشهای غربی ترکستان چین یافت، که فرش می‌بافند .

در شمال، آنها ساکن ترکمنستان شوروی هستند (Pikulin 1959) , جایی که براساس اطلاعات دولت شوروی (1933) تعداد 10000 بلوچ در  kholkhoes (Benningsen 1960:1036; Gafferberg 1969) زندگی می‌کنند, که چندان امیدی به دوام بافت در میان آنان وجود ندارد و میزان تولیدات قالیچه‌های گره‌دارشان نیز کم است .

سمت غرب دشت لوت و دشت کویر، شمال‌غرب ایران نیز خانواده‌ها و طوایف بلوچ زندگی می‌کنند؛ اما تعدادشان بسیار کم است. برخی از تولیدات شاهسوندها بر این نکته اشاره می‌کنند که بلوچها نیز در تغییرات و پیشرفتهای اخیر در صنعت فرشبافی شریک و سهیم بوده‌اند و نبایست به قالیچه‌های آنان به عنوان بافته‌هایی ناجور و ناهمگون نگریست .

در شمال، آنها ساکن ترکمنستان شوروی هستند (Pikulin 1959) , جایی که براساس اطلاعات دولت شوروی (1933) تعداد 10000 بلوچ در  kholkhoes (Benningsen 1960:1036; Gafferberg 1969) زندگی می‌کنند, که چندان امیدی به دوام بافت در میان آنان وجود ندارد و میزان تولیدات قالیچه‌های گره‌دارشان نیز کم است .

سمت غرب دشت لوت و دشت کویر، شمال‌غرب ایران نیز خانواده‌ها و طوایف بلوچ زندگی می‌کنند؛ اما تعدادشان بسیار کم است. برخی از تولیدات شاهسوندها بر این نکته اشاره می‌کنند که بلوچها نیز در تغییرات و پیشرفتهای اخیر در صنعت فرشبافی شریک و سهیم بوده‌اند و نبایست به قالیچه‌های آنان به عنوان بافته‌هایی ناجور و ناهمگون نگریست .

 

a

تصویر شماره 1 . بلوچ Mushwani . شمال افغانستان . 1920

شناسایی قبایل بلوچ

در سالهای اخیر پیشرفت و سامان یافتن حکومتها و دولتها در افغانستان , پاکستان و مخصوصاً ایران – خراسان – آزادی و رفت و آمد قبایل بلوچ را بسیار محدودکرده است. وجود چنین محدودیتهایی باعث شده است که تشخیص اصالت بسیاری از طوایف منصوب به بلوچ و طوایف بلوچی بسیار سخت و مشکل شود و از دوره و زمانی خاص به بعد دنبال کردن رد پای آنان در تاریخ عملاً ناممکن است. برای مثال براهوئی ها, یکی از اقوام بسیار مهمی که بارها در تاریخ از آنها نام برده شده است ,  (Pottinger 1816:56; Bijarani 1974:287; Tate 1977:341-354) امروزه به ندرت در میان قبایل بلوچ خراسانی از آنها نامی می‌شنویم , در حالیکه آنها ریشه‌هایی مشترک با این اقوام دارند و روزگاری در این دسته جای می‌گرفته‌اند . امروزه به نظر می‌رسد که برخی از طوایف علاقه خاصی به استفاده از کلمه خان در نامیدن قبیله خود دارند, سنتی که در آن یک طایفه خود را منسوب به خانی قدرتمند و محترم می‌داند . به طور مثال می‌توان طایفه سالارخانی‌ را نام برد؛ بخشی از این طایفه خود را با نام سید محمدخانی معرفی می‌کنند و در سال 1954 در مجموع جمعیتی 400 نفری داشتند. دارایی شان 20000 رأس گوسفند و بیش از 1000 نفر شتر ثبت شده است. خداداد خانی‌ها نیز گروهی دیگر از سالار خانی‌ها هستند که تقریباً به فاصله 100 کیلومتری در سمت شمال غرب گروه پیشین ساکن شده‌اند. سیسیل ادواردز (1953:185) سالارخانی‌ها را "کورخیلی" نیز می‌نامد ؛ نامی که چندان قدیمی نبوده و به فاصله 10 سال قبل از گزارش ادواردز بر روی این طایفه گذاشته شده است.

گروه بعدی که از آن سخن خواهیم گفت قرائی‌های بلوچ هستند. آنها در جنوب و در سرزمینهای متعلق به قرائی ها به مدت 150 سال زندگی کرده‌اند؛ آنان نیز خود را به نام بزرگان و سران پیشین خود می نامند. به همین ترتیب جان‌بیگی‌ها همسایه سیدمحمدجان بیگی در همسایگی سیدمحمدخانی‌ها نیز به یک وابستگی قدیمی به یکی از طوایف  Herzegi  با نامی مشابه اشاره می‌کند . Herzegi یکی از طوایف وابسته با ساریکهای ترکمن هستند . به طور مثال شودری که نام منطقه‌ای نزدیک کاشمر است نیز برای ما یادآور شودر ( چودور ) یکی از طوایف ترکمنی است .  

این مشاهدات و مثالها به خوبی نشان دهنده ‌این مطلب هستند که چرا امروزه دنبال کردن ردپای یک قبیله یا طایفه خاص بلوچی و جمع آوری اطلاعاتی دقیق در مورد آنها کاری چندان ساده و حتی شدنی نیست. کسان بسیاری از جمله پاتینگر ( 1816 ) , بیلو ( 1891 ) و تیت ( 1910 ) نیز پیش از این بر روی این اطلاعات کار کرده‌اند و منابع سودمندی از اطلاعات را جمع آوری نموده‌اند. همین آمیختگی‌ها و در هم پیچیدگی‌ها و نبود ریشه‌های مشخص برای اقوام بلوچ است که دنبال کردن و توجیه یک طرح و نقش خاص در بافته‌هایشان را نیز مشکل می‌سازد . با توجه به آموخته‌ها , دیده‌ها و منابع موجود به نظر می‌رسد که طبقه‌بندی اطلاعات مربوط به یک نقش بر اساس منطقه جغرافیایی خاصی که در آن بافته می‌شود از هر کاری منطقی‌تر و کاربردی‌تر باشد .

af

 

تصویر شماره 2 . قالیچه فتح الهی , سیستان , نقش ترنج وسط افشاری است . 1980

 

ادامه دارد ...

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۷/۰۶/۱۱ساعت 6:24  توسط آرزو مودی   |