پشمینه بافت

نمایشگاه فرش مشهد

نمایشگاه فرش مشهد برگزار شد، تمام شد، من نبودم.

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۴/۱۵ساعت 12:0  توسط آرزو مودی   | 

چرا؟

1-    چرا سایت‌های معتبر وقتی نمایشگاه‌های معتبر را لیست می‌کنند و قطعا به خیلی از آن‌ها لینک می‌دهند، هیچ وقت اسمی از نمایشگاه‌هایی که در ایران برگزار می‌شود، نمی‌برند.

2-    چرا از ورود رقبای خارجی به نمایشگاه‌هایمان می‌ترسیم؟ واهمه داریم؟ هم نمایشگاه پارسال مشهد و هم نمایشگاه امسال کیش به خاطر راه ندادن رقبای خارجی به خودشان بالیدند. چرا؟ این یک ضعف است؟ به نظر من هست ولی نمی‌توانم همه‌ی دلایلم را درست و حسابی جمع بندی کنم و توضیح بدهم که چرا معتقدم ضعف است.

3-    چرا در هیچ کدام از بخش‌ها و زیرمجموعه‌های اقتصادی که حیات فرش به آن‌ها وابسته است، کار تخصصی انجام نداده‌ایم؟ چرا انجام نمی‌دهیم. توی دانشگاه دو تا درس داشتیم با عناوین "اقتصاد فرش" که یک و دو داشت و "جامعه شناسی فرش". اسم اولی من را بلافاصله یاد اقتصاد خرد و ملیحه هم اتاقی‌ام می‌اندازد که اقتصاد می‌خواند و عاشق دلخسته رضا ط. هم کلاسی‌ام بود و دومی من را یاد دورکیم و یک کله کچل و رضا ط. می‌اندازد.

4-    یک کلمه‌ای توی سایت جوزان بود که در مورد پرویز تناولی به کار برده بود. فکر کنم وقتی معنایش را توی لغتنامه جستم می‌شد: مال‌خر! (به کسانی اطلاق می‌شد که برای حراجی‌ها فرش می‌خرند. هر چقدر فکر کردم خود کلمه یادم نیامد.) اینطور که از شواهد و قراین برمی‌آید توی ایران مال‌خر (با آن معنایی که سایت جوزان به کار می‌برد.) زیاد داریم ولی بازاریاب فرش نداریم.

5-    مهر 87 همایشی در مشهد برگزار شد با عنوان "همایش سلیقه یابی" که ادامه سلسله همایش‌هایی بود که قبل از مشهد در چند شهر برگزار شده بود. یادم می‌آید سخنران آن همایش پنج ساعت حرف زد یک بند که توضیح بدهد چه کار می‌کنیم و چه کار کردیم. یادم است حاج آقای خیلی مهربان همان اول جلسه که هنوز سخنران تازه حرف‌هایش را شروع کرده بود، گفتند: "همه‌ی این‌ها سرکارند. تو بگو چه کار کنیم فرشمان را بخرند." طرف یک صبح تا عصری حرف زد و آخرش نگفت چه کار کنیم که فرشمان را بخرند.

6-    علی هم کلاسی سابق می‌گفت گاهگاهی تولید هم می‌کند. توصیه کرد به مصرف داخل فکر کنم و بزنم به کار تولید و به مصرف داخلی فکر کنم.

7-    خانم آقای فلانی، شوهرش کارخانه دار قدیمی است. آن روز آمده بود دفتر می‌گفت: "ندارم به دخترم فرش دستباف جهیزیه بدهم. فرش ماشینی خوب چی سراغ دارید؟" گفتیم ما فرش ماشینی نداریم. دختر خانم فلانی توی جهیزیه‌اش وسایلی داشت که سه تای فرش دستباف قیمت داشتند و توی خانه‌های دیگر هم هستند و سال به سال هم استفاده نمی‌شوند. فردا روز هم برایشان پول نمی‌شوند. فرش دستباف اگر قیمتش بشکند، همیشه خریدار پایش هست و همیشه پول می‌شود.

8-       سرخ کن 500000 تومانی را دست دوم چند برمی‌دارند؟

9-       فرهاد می‌گفت خانم دستور خرید مایکرو فر دادند. حالا با مایکرو فر یا آب داغ می‌کند یا بستنی شل می‌کند.

10-   چرا صاحب نظران و کارشناسان سر چرایی و دلیل قطعی و مشکل واقعی فرش با هم به توافق نمی‌رسند. چرا استاد فلانی می‌گفت پیدا کردن اصل مشکل یعنی پیدا کردن 90 درصد از راه حل؟

11-   ...

12-   ...

13-   ...

14-   ...

15-  آقای فلانی، تاجر معروف و سرشناس و خوش نام شهر، زمین‌های فلان جا را فروخته و پول نزول داده... روزی که قسط اول پول‌هایش را گرفته بود، چنان کیفش کوک بود که هر کسی نمی‌شناختش فکر می‌کرد این آدم هیچ وقت با عزت و آبرو زندگی نکرده و هیچ وقت تاجر خوش نامی نبوده و نان حلال نخورده...

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۳ساعت 7:20  توسط آرزو مودی   | 

کیش

ملت همه تشریف بردند نمایشگاه فرش، کیش.

چند درصد برای گشت و گذار؟ (مخصوصا کسانی که با خرج اداره و دولت و شرکت رفتند.) چند درصد برای خود فرش؟

چند درصد با دغدغه؟ چند درصد بی‌خیال هر چی دغدغه؟!

 

دو نکته به نظر مهم در مورد این نمایشگاه:

* سه دوره پیشین این نمایشگاه به صورت بین المللی برگزار می شد اما با تقاضای اکثر تجار و تولیدکنندگان مطرح فرش دستباف، این نمایشگاه امسال به صورت تخصصی در حوزه فرش دستباف ایران برگزار می‌شود.

** غرفه داران افزون بر آنکه نیازی به پرداخت هزینه های داخلی و خارجی ، هزینه های نمایشگاهی و تعرفه واگذاری غرفه ندارند، از تسهیلات اقامتی ویژه ای نیز بهره مند خواهند شد. (امیدوارم واقعی باشد.)

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۰۸ساعت 13:53  توسط آرزو مودی   | 

نمایشگاه فرش تهران

نمایشگاه فرش تهران

یکم تا هفتم مهر ماه 1388  (همیشه شهریور ماه برگزار می‌شده امسال به علت همزمان شدن با ماه رمضان و اینکه همیشه ما موظفیم در مقابل همه چیز کوتاه بیاییم و کنار بکشیم، برگزاری نمایشگاه به اول مهرماه منتقل شده است.)

نمایشگاه نمی‌روم. (تا اطلاع ثانوی نمی‌روم. ممکن است فردا شال و کلاه کنم و پس فردا تهران باشم. به هر صورت زمان نمایشگاه یک هفته است.)

مهم‌ترین خبر این است که حاج آقاهای خیلی مهربان به همراه دوستان بسیار مهمشان تشریف برده‌اند نمایشگاه! (باور کنید این خبر خیلی مهمی است ولی بنا به هزار معذوریت از توضیح مستقیم دلیل اهمیت آن معذورم اما اگر کمی دقت داشته باشید، حتما دلیلش را خواهید خواند.)

آستان قدس هم در این نمایشگاه افتخار داده و غرفه تشکیل داده‌اند. (برای نمایشگاه مشهد، آستان قدس شرط کرده بود که اگر قول بدهند پول غرفه را نگیرند و مفت حساب کنند، شرکت می‌کنند. مسئولین نمایشگاه قبول نکردند و آستان قدس هم شرکت نکرد. (به جان حاج آقاهای خیلی مهربان این عین حقیقت است، چون خودم توی آن جلسه نشسته بودم.) لابد برای نمایشگاه تهران، دل تهرانی‌های بی‌خبر از همه جا به رحم آمده و به آستان قدسی‌های خیلی بی‌پول! یا تخفیف بسیار کلانی داده‌اند یا اینکه برای رضای خدا یک غرفه مفت و مجانی تقدیم برادران آستان قدس کرده‌اند.

سرشب حاج آقاهای خیلی مهربان که با یک عنوان کاملا رسمی (و نه به عنوان یک تاجر) برای شرکت در نمایشگاه با دوستان تشریف برده‌اند تهران ددر! زنگ زدند، (مطمئن باشید ایشان برای رضای خدا از این کارها نمی‌کنند.) و فرمودند که صبح وقت افتتاحیه هر چه تلاش کردیم موبایل شما راه نداد که زنگ بزنیم و بگوییم که خبری نیست، بس که شلوغ بود. اگر دوست دارید تشریف بیاورید ولی آش دهان‌سوزی نیست. یعنی خبری نیست. فرش که مرده ... (اگر یک روزی بتوانم "فرش که مرده" را از دهان حاج آقاهای خیلی مهربان بیندازم، به هزار فقیر غذا خواهم داد. قسم می‌خورم!)

برای نمایشگاه مشهد غرفه‌داران عزیز چنان زیرآبی از شرکت کنندگان خارجی زدند که عملا تا آخر وقت نمایشگاه ما رسما چشممان به رخسار یک غرفه‌دار خارجی روشن نشد که نشد (حیوونی کبک فکر می‌کند اگر سرش را بکند توی برف کسی نمی‌بیندش!). امشب که تلویزیون داشت خبر نمایشگاه تهران را می‌خواند با وضوح به اسم شرکت کنندگان خارجی اشاره کرد. جان مادرتان شما که دسترسی به تهران و نمایشگاه تهران دارید، غرفه خارجی‌ها را هم تماشا کنید. گناه دارند. برای مشهد که زیرآبشان زده شد. حداقل توی تهران دو نفر بروند تماشایشان کنند، دلشان نسوزد.

قربان دستتان یک آماری هم از تماشا کنندگان خارجی (توجه کنید نگفتم خریداران خارجی) بگیرید، خبرش را به من هم بدهید. فکر نمی‌کنم چندان کار سختی بود. اگر انگشت کم آوردید می‌توانید از انگشت‌های صاحب غرفه‌ها هم استفاده کنید. (لطفا در وقت تماشای بازدیدکنندگان خارجی حواستان به پاکستانی‌ها و افغانی‌ها و چینی‌ها و دوستان هم باشد. (هر چه باشد آن‌ها هم خارجی حساب می‌شوند.) خیلی عکاس‌های خوبی هستند. خود فرش‌ها که سنگین هستند، طرح فرش‌ها را با موبایل‌هایشان می‌برند. هم سبک‌تر است هم بی‌خرج‌تر (خرج؟! بخوانید مفت)

حاج آقاهای خیلی مهربان معتقدند نمایشگاهی که تاجر نرود و عدل نبندد، نمایشگاه نیست و باید درش را گل گرفت. نمایشگاه اصفهان در هر غرفه‌ای که رفتیم با همین جمله ته دلمان را خالی کردند. (نمایشگاه مشهد را خودم تنها رفتم و حاج آقا نبودند.) نمایشگاه اصفهان کیفیت کار بالا بود ولی یک دانه تاجر هم در آن سه روزی که من شاهد نمایشگاه بودم، نبود که خرید کند، عدل بستن پیشکش. (توجه بفرمایید که خرید کردن تاجر با آدم معمولی فرق می‌کند و از شش کیلومتری قابل تشخیص است. اگر کمی باهوش باشید!)، اگر توی نمایشگاه تهران چشمتان به تاجری افتاد که عدل می‌بست و فرش می‌خرید و خوشحال هم بود حتما اسمش را بپرسید. محض اطلاع دوستان نگران به ما هم خبر بدهید.

افتتاحیه نمایشگاه فرش را نبودم. ولی برای صاف و صوف! کردن بعضی سوتی‌های دوستان شاید تهران هم رفتیم نمایشگاه هم. (ببخشید که بعضی جاها اجبارا برای مخاطب خاص می‌نویسم) اگر دوستان سفارشی، وصیتی، چیزی داشتند به دیده منت.

یک مطلب بی (یا با!) ربط: یکی از دوستان تعریف می‌کرد: سال گذشته جلسه‌ای به مناسبت هفته صنایع دستی برگزار می‌شد که دست اندرکاران فرش اعم از تاجر و فروشنده و کارشناس و طراح و خلاصه همه کس که کارش ربط به فرش داشت را هم دعوت ‌کرده بودیم. وقتی داشتیم پشت پاکت دعوت نامه‌ها اسم مدعوین را از روی یک لیست از پیش تعیین شده می‌نوشتیم، آقای "ب" با اصرار فراوان سعی داشت از دعوت آقای "الف" به عنوان یکی از سخنرانان جلوگیری کند. مدام هم می‌گفت: "چرا اینو دعوتش می‌کنید. خودم هستم."

آقای الف استاد دانشگاه و کارشناس فرش است. آدم باسوادی که تولیدکننده و تاجر نیست، اما آدمی است که به اندازه خودش فرش را، موقعیتش را و بحرانش را می‌شناسد.

آقای ب یکی از تجار قدیمی است که هم پول دارد و هم قدرت. (آنقدر که می‌توانسته واقعا از حضور آقای "الف" حتی شده با زبان و خواهش جلوگیری کند.) ایشان فرش را کفن کرده سرگورش قرآن خوان هم گذاشته.

 

و آخر اینکه خواهش می‌کنم تشریف ببرید نمایشگاه فرش، قول می‌دهم ضرر نکنید.

 

نمایشگاه به همگی خوش بگذرد!

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۷/۰۲ساعت 12:34  توسط آرزو مودی   |