زلف بر باد مده تا مدهی بر بادم...
حالا مگر چند تا کشور به تمام معنا هست که از همان اول کشور بودهاند و هنوز هم هستند؟ ایران (امپراطوری پارس)، مصر، یونان و ایتالیا، دیگر؟ من این را میدانم و میدانم که دچار چه دردی هستم و اینکه یک آدم روشنفکر یا حداقل مدعی روشنفکری چنین بکند و چنان نکند، باید.
اما وقتی یک کشوری تاریخ کشور شدنش دقیقا بعد از 1453 میلادی باشد، نمیتوانم لجم در نیاید وقتی ادعاهای آنچنانیشان را در مورد تاریخ فرششان میخوانم. آخر یکی به این ترکها بگوید: .... ای بابا دهان آدم را باز میکنند.
چند وقتی است که در راستای بازتر شدن دامنهی دید در مورد فرش و خودمان و تاریخ و همه چیز. رو آوردهام به خواندن منابع دیگری که در مورد فرش سایر کشورها نوشته شدهاند یا کتابهایی که مخالفین نوشتهاند.
کتابهایی که درمورد فرش در کل دنیا نوشته شدهاند دو دسته کاملا مشخصند: دسته اول کتابهایی هستند که متخصصین خارجی در مورد فرشهای هر منطقه نوشتهاند، دستهی دوم کتابهایی هستند که فرش شناسان و کارشناسان بومی در مورد فرشهای منطقه خودشان نوشتهاند. در هر دو دسته مخالفین و موافقین جای ثابتی دارند. یعنی یک عده درود، درود میگویند یک عده هم ساز مخالف کوک کردهاند و هم چیز را زیر سوال میبرند.
فکر کنم با مصریها راحتتر کنار بیایم. هر چند که هنوز کتابی که مصریها در مورد فرش خودشان نوشته باشند، پیدا نکردهام. اما تا دلتان بخواهد کتاب ترک نوشت پیدا کردهام که درمورد مخصوصا تاریخ فرششان نوشتهاند. حالا یکی نیست به این ترکها بگوید شما را چه به تاریخ.... چرا تاریخ سازی میکنید؟ کسی هست که قدرت فرشبافی امروزتان را نادیده بگیرد؟ آقا همین را بچسبید.