پشمینه بافت

ترجمه سفرنامه دلاواله

یکی از ایرادهای دیگری که به محمود بهفروزی به عنوان مترجم کتاب دلاواله وارد است اعمال سلیقه شخصی در ترجمه نکردن بعضی بخش‌های کتاب است؛ مثلا به این پانوشت که در صفحه 498 کتاب آمده است توجه کنید: "چنان که از آغاز نامه مشخص می‌شود، مکتوب دوم، فقط حاوی شرحی از علل و جهات سفر و لاف و گزافه‌ها و خودستایی‌ها و رجزخوانی‌هایی در اهمیت تبار نویسنده است که به دلیل فقدان هرگونه نکته ارزنده و مفیدی از ترجمه آن صرف نظر شد."

من به عنوان یک مترجم یا به عنوان کسی که کمابیش زبان دومی را می‌داند و سعی می‌کند چیزهایی را از زبان دیگری به زبان خودش برگرداند به خوبی می‌دانم چه فاصله عمیقی بین متن اصلی و متنی که مترجم تولید می‌کند، وجود دارد اما این را هم دریافته‌ام که در علوم انسانی نمی‌شود که ارزش گذاشت و خوب و بد کرد و ترازو به دست گرفت و وزن کرد و بعد بر اساس بیشتر یا کمتر بودن وزن به یک نتیجه رسید.

همانگونه که پیش از این هم اشاره کردم این اتفاقی است که مکررا در ترجمه کتاب دیده می‌شود. البته باید این راهم نوشت که کار بهفروزی نسبت به نمونه‌ها و ترجمه‌های قبلی که تنها به ترجمه بخش اصفهان کتاب اکتفا کرده بودند، واقعا قابل ستایش است و کتاب هزار حسن دارد اما این‌ها چیزهایی است که مترجم نمی‌تواند و نباید در موردشان تصمیم بگیرد. مترجم پلی است بین من و متن، بین خواننده و متن. شاید در نگاه اول لاف و گزافه‌های یک ایتالیایی خودستا ارزش ترجمه کردن نداشته باشد اما اگر در مقام یک انسان‌شناس یا مردم‌شناس به متن نگاه کنیم می‌بینیم که حتی لاف و گزافه‌ها نیز مهم می‌شوند و اینکه حذف مطلب از این کتاب تنها به لاف و گزافه‌های یک آدم خودستا محدود نشده است.


برچسب‌ها: پیترو دلاواله, ایران صفوی, محمود بهفروزی
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۳/۰۸/۱۹ساعت 7:25  توسط آرزو مودی   |