سفرنامه دلاواله
در این متن که پیش از این ممکن است خوانده یا نخوانده باشید، نویسنده یعنی آقای* دلاواله به مهرهایی به فرم ستاره هشتپر در شهر اور باستانی اشاره میکند. تمام این یک هفته سفر گذشته کتاب هزار صفحهای آقای دلاواله، هر جا که رفتم دنبالم بود و تا امروز که بیش از 500 صفحه از آن را خواندهام هیچ نشانی از سطوری که نویسنده آن مقاله یا یادداشت به نقل از کتاب و نویسنده آورده است نبود که نبود. مترجم، محمود بهفروزی، به دلخواه بندهایی از کتاب را ترجمه نکرده است و تشخیص داده که زیادهگوییهای نویسنده ارزش ترجمه شدن ندارد که یک مورد درباره شیر و نقش آن بوده و مورد دیگری که تا به حال به آن رسیدهام و به خاطرم مانده مربوط به مراسم و چند و چون خواستگاری دلاواله از همسرش بوده است –چیزهایی که شاید از دید مترجم زیادهگویی بودند اما شخصا در مورد شیر -نخوانده- بسیار مشتاقم بدانم نویسنده در مورد شیر آن هم در میان رودان چه چیزهایی گفته بوده است.- البته مترجم هر جا را که ترجمه نکرده است تا حال حاضر به مطلب ترجمه نکرده اشاره کرده است اما اینکه این چند خط از کتاب کجاست هیچ پاسخی ندارم.
* استفاده از لفظ "آقا" در چنین جاهایی یادگاری دکتر پیراویست که تمام دو ترم -و حتی بعد از آن- گفت: آقای افلاطون
کتابی که بهفروزی چاپ کرده است دو عیب بسیار بزرگ دیگر هم دارد: کتاب فهرست ندارد. کتاب index ندارد. شخصا اعتراف میکنم که تا امروز به عنوان یک آدم خیلی کتابخوان به ارزشی که index یا نمایه یا راهنمای موضوعات در یک کتاب دارد پی نبرده بودم. تا با امروز روال کار کتابخوانی من اینطور بوده است که کتاب را دست گرفتهام و از صفحه اول تا صفحه آخر را خواندهام و تمام؛ اما امروز به عنوان یک پژوهشگر یا حتی به عنوان کسی که به دنبال موضوع خاصی در یک سفرنامه میگردد نبود نمایه کاملا کارم را مشکل کرده است و رسما به دردسر افتادهام و حالا درک میکنم که نمایه در یک کتاب چه مشکلی را –واقعا- حل میکرده است. در مورد فهرست کتاب هم که دیگر لازم به توضیح نیست که چه میکند و چه ارزشمند است برای یک کتاب.
برچسبها: پیترو دلاواله, ایران صفوی, سفرنامه