پشمینه بافت

دزد با سروپا

سوال: اگر یک روز یا یک شب، نه! همان شب که البته چراغ‌های خانه‌ی شما روشن است و شما هم بیدارید ولی بیرون شب است، دزد زد به خانه‌تان و فرش زیر پایتان را کشید و برد و وقتی اعتراض کردید دزد به شما گفت به اسم مردم و فلان و بهمان می‌برم و اگر حرف بزنی سرت را هم با فرشت می‌برم، شما چه می‌کنید؟

پاسخ: شما هیچ کاری نمی‌کنید. چون زورتان نمی‌رسد.

 

سوال: اگر دزد را بشناسید و بدانید که موجود آسمان جل و بیکاره‌ای است که تا چند وقت پیش در کوچه‌ها به شغل شریف ولگردی مشغول بوده است و ملت از دست او عاصی بوده‌اند و شکایت به کجاها که نبرده‌اند و هر بار بعد از زندان دوباره بر سر شغل سابق که آزار و اذیت ملت بوده، برگشته است. شما چه می‌کنید؟

پاسخ: شما کار خاصی نمی‌کنید. چون اکنون آن دزد موجود شریفی است که به اسم مردم اموال شما را به یغما می‌برد.

 

سوال: اگر شما آدم شریفی باشید، اگر شما از خانواده معتبر و آبرو داری باشید، اگر شما خانواده‌ای داشته باشید که مایه‌ی فخر و عزت ملتی هستند، اگر شما آدم خیر و دست به خیری باشید که خانواده‌های زیادی از قِبَل شما نان خورده‌اند، اگر شما همیشه یک نان خورده و ده نان صدقه داده‌اید، اگر شما در شغل و موقعیتتان آدم برجسته و قابلی باشید و ثروتتان نه باد آورده که حاصل سال‌ها تلاش خودتان و خانواده‌تان، نسل به نسل باشد و چنان دزدی به چنان نامی و بهانه‌ای شما را غارت کند، چه می‌کنید؟

پاسخ: کاری نمی‌کنید. چون نمی‌توانید. چون از جان خانواده و زن و بچه و آبرویتان در مقابل دزد بی سرو پایی که به هیچ چیز معتقد نیست، می‌ترسید.

 

سوال: اگر بعد از سی سال همان دزد تبدیل به مرد شریف و پولداری شد و مال و مکنت و سازمانی به هم زد و دفتر و دستکی جمع کرد و بعد سال‌ها فرش‌هایی را که از زیر پای شما و آدم‌های دیگری مثل شما جمع کرده بود، یک دفعه از انبارهای بزرگ و طویلش در آورد و بعد شما را دعوت کرد که تماشا کنید، شما چه می‌کنید؟

پاسخ: چون از همه جا بی‌خبر هستید و فکر می‌کنید فقط می‌روید که فرش‌های نفیس و آنچنانی را تماشا کنید و قیمت گذاری کنید، می‌روید. خیلی هم خوشحال می‌شوید و می‌روید.

 

سوال: اگر وقتی دارند فرش‌ها را با عزت و افتخار ورق می‌زنند و دم از مصادره اموال طاغوتی‌های ملعونی می‌زنند که بی‌همه چیز و بی‌پدر و مادر بوده‌اند و اموال مستضعفین را بالا کشیده بودند یک دفعه فرش شما که نفیس هم بوده و یادگار پدر هم بوده و خیلی عزیز هم بوده و یک شب دزد آن را از زیر پای شما بیرون کشیده بوده، بیرون بیاید، شما چه می‌کنید؟

پاسخ: با غیض و غضب مجلس را ترک می‌کنید و از شدت عصبانیت دلتان می‌خواهد دیوانه بشوید.

پاسخ: ممکن است خویشتنداری پیشه کنید و کظم غیظ کنید و با آنکه دلتان بخواهد از عصبانیت آتش بگیرید، آرامشتان را حفظ می‌کنید و تا آخر مجلس در وصف دزدها و لعن دزدهای طاغوتی حرف‌ها می‌شنوید و دم نمی‌زنید و بعد مثل آدم‌های کر و کور از دوستان خداحافظی می‌کنید و می‌روید خانه و دق دلتان را سر زن و بچه خالی می‌کنید ممکن است خالی نکنید و همه درد را یکجا ببلعید.

 

سوال: اگر دوباره شما را دعوت کنند و درخواست کنند که فرش‌ها را قیمت گذاری کنید که جز شما کس دیگری توان قیمت گذاری چنان فرش‌هایی را ندارد و شما خبره این کار هستید. شما چه می‌کنید؟

پاسخ: شما به دوستتان که آدمی معتبری است و شب رونمایی آنجا بوده و متوجه وجود فرش شما در آن بین شده، زنگ می‌زنید و می‌گویید که حاضر نیستید در چنان جمعی حاضر بشوید و حاضرید فرش خودتان را که یک شب دزد از زیر پایتان کشیده و برده به سه برابر قیمت حال حاضر بخرید که فرش یادگار خانوادگی است و عزیز است.

 

سوال: اگر دوست شما هم به نشانه‌ی همدردی با شما و اعتراض از حضور در همان مجلس خودداری کند و بعد او را با حرف‌های از این قبیل که " این فرش‌ها را برای آقا می‌خریم" یا "این فرش‌ها را برای موزه می‌خریم" یا "این فرش‌ها که بروند موزه ماندگار می‌شوند و نسل‌ها می‌بینند و لذت می‌برند" راضی کنند (خرکنند) و بعد هم دوستتان از در مصالحه وارد شود و بخواهد شما را هم با این حرف‌ها راضی کند، شما چه می‌کنید؟

پاسخ: بییییییییییییییییییییییییییییییییییییب

 

 

سوال و جواب‌ها ساختگی نیست و حاصل تخیل ذهن نویسنده نیست.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۲ساعت 9:25  توسط آرزو مودی   |