پشمینه بافت

قالیچه‌های محرابی و نقشمایه‌های یهودی

یادداشت زیر ترجمه‌ای است از متنی که در این آدرس می‌توانید اصل آن را پیدا کنید. لینک را آقای سلیمانی فرستادند و سپاسگزارم. روز جمعه را صرف ترجمه این متن کردم اما هیچ کدام از مطالبی که در این یادداشت آمده‌اند را تأیید نمی‌کنم و رد هم نمی‌کنم. نویسنده را نمی‌شناسم. آدم سرشناسی نیست. از آنجایی که به ویکی‌پدیا ارجاع داده است به باقی منابعی که بدان‌ها اشاره می‌کند هم با شک نگاه می‌کنم. عبارات و اصطلاحات یهودی و غیر یهودی را به دلیل عدم آشنایی ترجمه نکردم؛ سپاسگزار خواهم بود اگر معادل درست فارسی‌شان را می‌دانید به من هم بگویید تا اصلاحشان کنم. اجازه بدهید من هم به همراه شما این متن را دقیق‌تر بخوانم و بعداً بیشتر در مورد آن با هم صحبت خواهیم کرد و توضیح خواهم داد که چنین یادداشت‌هایی، اصلاً در کدام رتبه و مرتبه نسبت به فرش طبقه‌بندی می‌شوند.

 

 

قالیچه‌هایی از Ark گمشده

قفقاز

هورست نیتز

Kaukasische Teppiche نوشته ادر، دی (Eder, D) در سال 1980 (و چاپ انگلیسی زبان این کتاب به قلم آی. بنت، 1982 با عنوان فرش‌های قفقازی) مدت زمانی طولانی نقش سنگ زیربنای درک و شناخت ما از قالیچه‌های قفقازی قرن نوزده و بیست میلادی را بازی می‌کرد. در نتیجه مایه تعجب است وقتی می‌بینیم در کتابی که به تازگی و در سال 2000 به قلم اس.یو آزادی، ال. کریموف و دبلیو زولینگر با عنوان Azerbaidjanisch-Kaukasische Teppiche چاپ شده است، هیچ ارجاعی به این گروه از قالیچه‌ها که دوریس ادر آن‌ها را شناسائی و توصیف کرده است، به عبارتی Tachte Shirvan (تخت شیروان؟.م)، نشده است.

قالیچه شماره 09، یک قالیچه تخت شیروان متعلق به نویسنده

بخشی از قالیچه 09 (تصویر بالا)

 

تخت در زبان ترکی-ایرانی به معنای "اورنگ [پادشاهی]" است چه در وجه معنایی و چه در وجه تشبیهی و تصویری. برای مثال، تخت سلیمان، تپه‌ای در شمالغرب ایران، 110 km سنندج و شمالغرب بیجار، یک سایت حفاری است از شهری که روزگاری در عهد ساسانیان و بعداً در دوره مغول استحکاماتی داشته است. اهمیت قالیچه‌های تخت شیروان در نماد خاص به نسبت درشتی است که در این دسته قالیچه‌ها نقش می‌شود و دوریس اِدِر آن‌ها را در قالب تخت و اورنگ آوار می‌بیند. آوار به احتمال زیاد شهری از آنِ هون‌ها بوده است و در ناحیه‌ای بین منطقه دُن سفلی در غرب و کرانه‌های شمالشرق دریای سیاه واقع شده است. به نظر می‌رسد صدها سال به عنوان نیرویی نظامی خودنمایی کرده‌اند و بیزانسی‌ها را در ابتدای کار با دردسرهای جدی روبه‌رو ساخته‌اند. این گروه را با عنوان آوارهای قدیم می‌شناسند. آوارهای جوانتری نیز وجود دارند که تا روزگار حاضر در داغستان ساکن شده‌اند. مبتنی بر زمینه‌های زبانی این گروه برخی از نویسندگان معتقدند که این گروه جوان ارتباطی با گروه قدیمی ندارند (www.wikipedia.org). در چند سال گذشته به طور کاملاً تصادفی، چه در اینترنت و چه در بازار با دو یا سه قالیچه با عنوان آوار برخورد کرده‌ام که به نظر می‌رسد به لحاظ نقش ارتباطی با هم نداشتند و به نظر می‌رسید هیچ پیشینه احتمالی در این مورد در ذهنیّت من نیز نداشتند.

در نتیجه آنچه که بر روی آن دسته قالیچه‌ها نقش می‌شود تخت و اورنگ آوار جوانتر نیست، می‌تواند نمونه‌ای از گونه‌های قدیمی‌تر باشد؟ شاید باید گفت هیچ کدام. جستجویی که بر روی گوگل انجام شده است و به دنبال ورودی‌هایی با عنوان آوار بوده است، هیچ نتیجه‌ای که بتوان آن را با این نقش خاص (بر روی منسوجات)  مرتبط دانست به دنبال نداشته است (ورودی‌هایی که مد نظر قرار گرفتند اطلاعات مربوط به یکی از مهم‌ترین نمایشگاه‌هایی مربوط به فرش آوار در چند سال گذشته در اتریش را شامل می‌شد). با وجود چنین شرایطی عجیب نیست که انتساب تخت و اورنگ آوار طنینی در کتاب آزادی و همکارانش نمی‌یابد و هیچ اثری از آن در آن نسخه نیست.

اورنگ آواری که بر روی آن دسته قالیچه‌ها نقش شده است به احتمال زیاد بازنمائی است از یک Torah Shrine  یا the Ark of the Law  (و در عین حال: Ark of Convenant).

با مقایسه نقشمایه اصلی قالیچه شماره 09 با نمونه‌هایی بسیار قدیمی‌تر از Torah Shrine یا Ark در بخش I از این سالن، بلافاصله روشن می‌شود که تمامی عناصر مهم مشترک هستند که به عبارت دیگر شامل سقف سه گوش بر روی ساختمان پنج ضلعی، جعبه اصلی، پایه سه تایی و باقی موارد می‌شود؛ درهای ورودی شکل کمان را به خود گرفته‌اند، بیانگر اصل تفوق و برتری در یک زبان تصویری متفات (برای یک بحث بسیار جذاب، میان دیگر موضوعات معنای نمادین "در آسمان"، Cammann, S.V.R., 1972, Symbolic Meaning in Oriental Rug Patterns I-III, TMJ III/3 pp 5-54 را ببینید).

در بحثی در مورد بعضی از این قالیچه‌ها در مجموعه زولینگر (Zollinger) آزادی و همکارانش تعجب خود را در مورد آن نماد عجیب و واقعاً شاخص در سطوح بسیار بالای تجزیه و تحلیل تکنیکی‌شان به زبان می‌آورند ("Das äußerst eigenartige Fünfeck", Azadi, S.U., Kerimov, L., Zollinger, W., 2001, a.a.o., p 362) اما هیچ مفهومی را پیشنهاد نمی‌دهند. تنها در یک جاست که آن را ترکیبی از نقش جانور و اورنگ می‌دانند ("Tier-Thron-Komposition", a.a.o. p 332). بر خلاف ادر که قائل بر برچسب و عنوانی گروهی برای آن دسته قالیچه‌ها بود (تخت شیروان)، آن‌ها به سادگی این دسته قالیچه‌ها را بر اساس منطقه‌ای جغرافیایی نامگذاری می‌کنند، برای مثال Marasali که روستایی است در منطقه شیروان.

 دوریس ادر هیچ اشاره‌ای به این موضوع نمی‌کند که چه کسی اولین بار اصطلاح "تخت شیروان" را به کار برده است یا ذکری از این موضوع به میان نمی‌آورد که آیا خود خالق این عبارت بوده است. من به خوبی بر این موضوع واقف هستم که چرا "قالیچه‌باز ها" –در نبود تفسیری مناسب‌تر و درخورتر به ناگاه به سراغ مفهوم "تخت" به مثابه یک اورنگ رفته‌اند که انگاشت و تصوّری است در صورت ظاهر ممکن اما در عین حال فارغ از هر قاعده قابل قبولی. ترجمه دیگری را نیز می‌توان برای کلمه "تخت" در نظر گرفت: "کمان" یا احتمالاً "سنتوری" که گرچه هیجان کمتری را به دنبال دارد اما ترجمه‌ای فنّی‌تر برای این کلمه به شمار می‌رود. همانگونه که پیش از این نیز بحث شده است، "سنتوری" اهمیّتی ویژه را در این بحث به خود اختصاص می‌دهد. در هر صورت، این ترجمه "خودمانی‌تر" به هیچ پرسشی پاسخ نمی‌دهد اما در عین آشفتگی و سردرگمی کمتری ایجاد می‌کند.

با در نظر گرفتن "Ark of the Law" – قالیچه‌ها را می‌توان در میان چهار گروه متفاوت جای داد:

(1)  ویژگی اصلی این گروه تکرار Ark of the Law است و تمامی دیگر جزئیاتی که نقش می‌شوند، تزئینی هستند (قالیچه 09). چیدمان و آرایش arkها و استفاده از فضا، اگرچه چندان ظرافتی ندارد، بازتابی است از فرش کنیسه اسپانیایی که در موزه هنرهای اسلامی برلین نگهداری می‌شود. در آن مفهوم این بافته برای من یک "قالیچه کلیدی" است. اگر چنین شرایطی به واسطه ظاهر آراسته و طراحی تمیزی که این بافته دارد که برای من به مثابه یک دژاوو عمل می‌کند، نباشد، شاید به واسطه شباهتی باشد که با نقشمایه فرش کنیسه دارد و تاکنون در خاموشی مانده است و توجه چندانی را به سمت خود نکشیده است.

این دسته عمومیت چندانی ندارد، تنها نمونه دیگری که در حال حاضر به خاطر دارم مربوط به حراجی Negel اشتوتگارت در سال 1981 می‌شود (قطعه 173، در دویست و نود و یکمین حراجی).

(2)  یک نمونه از دو گروهی که بیش از بقیه رایج هستند، با Ark، قرص‌های دایره‌ای شکلی از ده فرمان و تصاویری انسانی که بنا به گفته آزادی، کریمف و زولیگر، مشغول رقصی دسته‌جمعی "Jally" هستند، شناخته می‌شوند. اگر کسی پذیرفته باشد که نگاره اصلی Ark است، تفسیر مرتبط با Jally دیگر متقاعدکننده نخواهد بود (و این همان اتفاقی است که در مورد تفسیری رخ می‌دهد که بر مبنای این فرضیه ساخته می‌شود که قرص‌ها سنگ قبرهای اسلامی هستند). من مردی را می‌شناسم که در باکو زندگی کرده است و زمان بسیار زیادی را با پدربزرگ و مادربزرگش در قوبا گذرانده است و پدربزرگش یک خاخام یهودی بوده است. اکنون، در یک جایگاه رسمی، در حال تلاش برای هماهنگ ساختن مهاجران یهودی شوروی (سابق) با سبک زندگی آلمانی است که به عقیده من کاری است بسیار ظریف و در خور ستایش. به عقیده وی، جامعه یهودی Jally نمی‌رقصد و چنین رقصی در بین ایشان رایج نیست و صرفاً به جمعیت مسلمان مربوط می‌شود.

آن دسته پیکره‌های انسانی حائز اهمیّتی بسیار زیاد هستند. اگر به فرض من این موضوع را درست بدانم، بر اساس سنّت یهودی برای یک نماز کامل به حضور ده مرد نیاز است. در اکثر قالیچه‌هایی از این دست، به ویژه آن دسته‌ای که به نظر قدیمی‌تر می‌رسند، ده پیکره نقش شده است. تا آنجایی که به رقص Jally مربوط می‌شود هیچ الزام و اهمیّتی برای عدد ده وجود ندارد.

علاوه بر این، با توجه به مدخل ده در فرهنگ جامع بریتانیکا، هنگامی که ده مرد یهودی در کنار هم جمع شوند یک جامعه یهودی تشکیل می‌شود، می‌بایست یک کنیسه ساخته شود، وظیفه‌ای که می‌تواند بسطی باشد برای برخی از این معانی – آیا یک کنیسه یا Ark بافته شده [بر روی یک قالیچه] یک راه ساده برای درز این معنا است؟

قالیچه‌ای که پس از این می‌آید از کتاب دوریس ادر/ یان بنت (تصویر شماره 11) آمده است. این قالیچه نمونه‌ای باشکوه از این دسته است و آن پیکره‌ها را در Ark در گونه‌ای "تصویر مایل و کج" به بند کشیده است (تمایز پیکره از زمینه متضمین اصلی ادراکی است). اگر دقیق‌تر نگاه کنید، می‌توانید شکل Ark را بین پیکره‌ها تشخیص بدهید. شکلشان به واسطه بازنمایی Ark تعیین می‌شود که به عنوان گونه‌ای از "متغیّری مستقل" در این فرآیند تعیین می‌شود.

 

11 ادر/دوریس 271

 

 

و دو نمونه جدیدتر

 12 ادر/دوریس 269

 

13 آزادی و همکاران، 086

 

(3)  این گروه به واسطه یکپارچه سازی بسیار نامتعارفی از بازنمایی‌های مسیحی و مسلمان، Ark که زیر سه گوشه یا سنتوری قالیچه نماز نقش شده است:

 

14 ادر/بنت 326

 

15 ادر/بنت 327

 

 16 آزادی و همکاران 308

 

 

  17 آزادی و همکاران 077

 

18 آزادی و همکاران

 

مانند آنچه که در مورد اصل این نوع مطرح می‌شود و یا خود این پرسش، این یکپارچگی و ترکیب ممکن است چه چیزی را در خود داشته باشد یا به ما نشان بدهد؟ نمی‌دانیم و تا کنون چیزی در این مورد نشنیده‌ایم و اثری نیز چاپ نشده است (کمی پایین‌تر نگاهی گذرا به این موضوع خواهیم داشت)

(4)  قالیچه‌های این گروه (قالیچه 19) نیز، به عقیده من، چندان متعارف نیستند، نمونه‌ای که آستین دویل در مهمانی کشیشیان ارائه کرد و جان هاو در Turkotek در ژانویه امسال آن را به نمایش گذاشت تنها نمونه‌ای است که تاکنون دیده‌ام. به نظر می‌رسد خبری از حضور Ark و قرص‌ها نیست، فقط بازنمایی آیکونوگرافیکی از پیکره‌های انسانی باقی مانده است (دسته دوم را ببینید). فقط در صورتی که بدانیم باید به دنبال چه چیزی باشیم، می‌توان از میان پیکره‌های دور از هم شکل ark را بیرون کشید.

 

19 HM3

 

با کمی بحث و جستجوی بیشتر می‌توان به چند فرضیه شکل داد:

(1)  یهودیانی که اسلام آورده‌اند ممکن است این نماد مربوط به ark را به عنوان نشانی از گذشتگانشان حفظ کرده باشند. ممکن است اهمیّت دینی و مذهبی خود را در طی قرن‌ها از دست نداده باشد و ممکن است این اتفاق رخ داده باشد و از معنای مذهبی خود تهی شده باشد. بنا به عقیده برخی (www.wikipedia.org) ممکن است این Tat، پیش از اینکه این اکثریت در دوره مغول اسلام آورده باشند، یهودی باشد. "یهودیان کوه نشین" در منطقه داغستان قوبا به زبانی یهودی-تاتی صحبت می‌کنند که با زبان تاتی تاتی‌های مسلمان در ارتباط است (www.wikipedia.org). به عقیده ای. فولتن، 1997 در "Jewish Carpet" زبان "یهودیان کوه نشین" فارسی است که با حروف عبری نوشته می‌شود (ص.27). گفته‌ها و عقاید دیگری نیز وجود دارند دال بر این موضوع که یهودیان کوه نشین بازمانده‌ای از اسرای بابلی هستند که در زمان نابودی first temple در اورشلیم و loss of the Ark آواره شده‌اند.

کمی بعدتر تاخت و تاز و شکنجه و آزار قدرت‌های مسیحی ارتودوکس پیش از و پس از "روسی‌سازی" این منطقه بوده است که احتمالاً یهودیان را به سمت جستن پناهنگاهی زیر چتر مسلمانان هدایت کرده است. یک فرمول قدیمی برای بقا را در دیاسپورا (پراکندگی یهودیان) به خاطر دارم: "جایی که نمی‌توانید بر چیزی فائق بیایید، همیشه تلاش کنید تا در زیر چتر حمایتش قرار بگیرید" (Singer, I.B., 1977, A Crown of Feathers and Other Stories. Penguin, Harmondsworth, England).

(2)  در کنار Ark، هر چهار دسته قالیچه ویژگی‌های طراحی و تکنیکی دیگر قالیچه‌های منطقه شیروان-قوبا-داغستان و قره‌باغ را بر خود دارند. به نظر می‌رسد چنین وضعیتی منطبق بر پراکندگی (اولیه) جمعیت یهودی باشد. علاوه بر این، تنها جوامعی کوچک از یهودیان باقی مانده‌اند، به نظر می‌رسد Kyurdamir در شیروان (Marasali چندان دورتر نیست) یک مرکزیت منطقه‌ای داشته باشد. ممکن است کردها که از جمله پرتوان‌ترین بافندگان، در هر کجا که ساکن شوند، هستند، چنین مسئولیتی را در قبال این دسته قالیچه‌ها بر عهده داشته باشند؛ بعضی از ایشان ممکن است در زمان بافته شدن این قالیچه‌ها یا بسیار پیشتر از آن یهودی بوده باشند و یا ممکن است چنین نبوده باشد. در هر مورد، یک جمعیت زنده و ماندگار یهودی در Kyurdamir وجود دارد.

به عقیده یکی از تاجران ایرانی ساکن تبریز، قالیچه‌هایی از این دست که در تصویر 09 آمده است، بنا به عقیده و ادعای وی "کازاک‌های کرد" خوانده می‌شوند. چنین مساله‌ای می‌تواند باعث شگفتی هر کسی بشود.

(3)  همگی ما گاه و بیگاه با این موضوع برخورد کرده‌ایم که طرح‌های "پیچیده‌تر و ظریف‌تر" از دربار راه به سوی روستاها و قبایل باز کرده‌اند؛ فرضیه‌ای که هیچ قطعیتی در موردش نیست و به همان اندازه که امکان درستی آن وجود دارد اشتباه بودنش نیز ناممکن نیست. با این حال، اگر خواهان جستجویی دقیق به دنبال درباری باشید که می‌توان در این موضوع اعتباری برایش قائل بود، به طور قطع باید به سراغ خوانات خزر برود. خزرها از حوالی 600 میلادی در قسمت شمالی دریای سیاه و اطراف کاسپین ساکن شدند و کمی بعدتر گسترش یافتند و تبدیل به یکی از قدرتمندترین نیروها در این منطقه گردیدند، یک ایالت واسط بین قدرت‌های ارتودوکس مسیحی و اسلامی که در حال گسترش بود و تقریباً از کل منطقه قفقاز باج و خراج می‌گرفتند. این مردم ترک بودند، یهودی بودند و جامعه‌ای را تشکیل می‌دادند. یکی از حاکمانشان، ژوزف، با یکی از مقام‌های رده بالای رسمی یهودی در دربار موریش‌های شمال آفریقا در اسپانیا که به دو خلیفه بعد عبدالرحمن سوم (961-912) و پسرش حکم دوم (976-961) خدمت کرد، در ارتباط بود و مکاتبه می‌کرد. این مکاتبات باقیمانده است: نامه‌ای از خاخام حصادی (hasadi) پسر ایزاک بن شاپروت به شاه خزرها ((http://www.fordham.edu/halsall/source/khazars1.html.

از این موضوع اطلاعی نداریم که این نامه دقیقاً کدام مسیر و راه را در پیش گرفته است اما محتمل‌تر آن است که در مسیر کهنی سفر کرده است که در هزاره گذشته رفت‌وآمد بیشتری داشته است، شاخه شمالی جاده ابریشم که در گذرگاه داریل قفقاز را قطع می‌کند -پمپئی در آن نقطه ساخلوئی را رها کرده بود (Stark, F., 1966, Rome on the Euphrates, John Murray, London)- و به پونتیک در طرابوزان می‌رسد. جایی که نامه‌ها می‌توانستند سفر کنند پس این امکان وجود دارد که فضایی برای هدایا، قالیچه‌ها و شاید حواله‌ها یا طراحی‌هایی برای هنرهای تزئینی نیز سفر کرده باشند؟

در نهایت، چنگیز خان این خوانات را مقهور ساخت و مردمش در کل ناحیه‌ای بسیار وسیع پراکنده شدند. بنا به عقیده ای. فنتون، 1997 در Jewish Carpetsبعضی از این گروه در قفقاز جنوبی ساکن شدند. جابه‌جایی در راستای کرانه خزر و در طول آلبانی یا گذرگاه دربند (آلبانی در زمان رومن‌ها نام این کشور بود) به سمت قسمت شرقی قفقاز جنوبی ساده‌تر بوده است. در هر صورت، با پشت سر گذاشتن این مسیر، در پایینی‌ترین نقطه خزر مهاجران در دره‌های رودخانه‌های کوروش و فازیس که خط واصل دریای سیاه و دریاچه خزر هستند، پخش شدند. به گفته فریا استارک در عهد رومن‌ها این مسیر را با مسافرتی چهار روزه بر روی جاده‌ای سنگفرش پشت سر می‌گذاشتند. اگر این عده از طریق تفلیس به سمت غرب رفته باشند، همانگونه که عده‌ای به طور قطع چنین کاری کرده‌اند، پایین‌تر از رودخانه کوروش (کورا) و رود آراکس (ارس)، یهودیانی را ملاقات کرده‌اند که پیش از آن‌ها در این منطقه ساکن شده‌اند.

جمع شدن گروه‌های مذکور که بعضی از ایشان کرد و بعضی ارمنی بودند در کنار هم و دقیقاً در همسایگی منطقه‌ای کوهستانی می‌توانسته زمینه‌ای مستعد و بارور را برای تولید قالیچه بسازد-که به طور قطع این اتفاق رخ داده است- شکلی از "سیلیکون وَلی" برای تکنولوژی فرشبافی. تمامی الزامات مورد نیاز فراهم آمده بودند، گوسفند خوب، آب، گیاهان و مواد معدنی برای رنگ‌آمیزی که پیش از این و در دوره رومن‌ها از شهرت خوبی برخوردار بودند.  

 

(4)  هنگامی که در سال 1492 حکم سلطنتی یهودیان (و مسلمانان) اسپانیایی را مجبور به ترک اسپانیا ساخت، بسیاری از ایشان پیشنهاد سلطان را برای انتخاب ترکیه عثمانی به عنوان نقطه‌ای امن در نظر گرفتند. دیگرانی هم بودند که در کاشان در ایران ساکن شدند یا به عبارتی در نقطه‌ای که الهام بخش هنر، فلسفه، علوم و پزشکی بودند (سیاووش آزادی، نقل قول). اگرچه قفقاز در این زمان بخشی از امپراتوری عثمانی نبود اما عثمانی‌ها مهم‌ترین قدرت، اگر نگوئیم قدرتی کنترل کننده، در قسمت شرقی قفقاز جنوبی بودند. یهودی‌ها قرن‌هاست که در این منطقه ساکن شده‌اند و به نظر می‌رسد که بعضی از پناهندگان سافاردیم نیز می‌بایست در این منطقه به آن‌ها پیوسته و مهارت و دانش شخصی‌شان را به همراه خود آورده باشند.  

(5)  با در نظر گرفتن آن دسته مفروضات به نظر می‌رسد که این قالیچه‌ها را یک گروه خاص نبافته‌اند. می‌بایست تبادلاتی صورت گرفته باشد، بیش از همه با مسلمانانی که در همسایگی‌شان زندگی کرده‌اند و روابط تا حد بسیار زیادی با این گروه در آرامش و امنیّت بوده است و حتی گاهی صمیمی و محکم بوده است. می‌توان به این موضوع فکر کرد که یهودی‌ها ایده قالیچه‌های نماز را از همسایگان مسلمانشان گرفته‌اند، اما آیا Ark که زیر سنتوری نقش شده است مستقیماً تا اورشلیم برمی‌گردد؟

گاهی اوقات قالیچه‌هایی که نقش Ark دارند از جایی بسیار دورتر آمده‌اند. قطعه 164 در حراجی 16 می 1981 Negel را می‌توان در میان چنین دسته‌ای جای داد- یک Fachralo Kasak.

 

قطعه 164 از حراجی Negel

 

کتاب ادر/بنت قطعات متعددی از قالیچه‌های نماز گروه سوم متعلق به منطقه قره‌باغ (تصاویر 106، 109، 110) را در خود دارد:

 

  21 ادر/بنت 110 

 

قالیچه دیگری از منطقه‌ای دورتر می‌تواند تصویر شماره 58 از کتاب Jewish Carpet باشد – یک کناره یهودی متعلق به منطقه سراب. با نگاهی بسیار دقیق به محتوای آنچه در ترنج سفید نقش شده است، آنچه در نیمه پایینی ترنج سوم از پایین خودنمایی می‌کند، شکل ark است که فرمی متفاوت دارد اما همچنان ارتباطی روشن و آشکار با فرم‌هایی دارد که پیش از این دیدیم.

 

 

اوایل امسال در استانبول به کتابخانه یکی از دلالان فرش که برای خرید به مغازه اش رفته بودم، سرکی کشیدم. با وجود تلاش‌های اغواگرانه مرد دلال برای فروش یک قطعه شاهسونی با پود ابریشم، عنوان کتابی را که تا این حد برایم جالب توجه و جذاب بود، به دلیل حواس پرتی از خاطر برده‌ام. در این کتاب تصویری از قالیچه‌ای با نقشی از یک Ark به عنوان نقشمایه اصلی به سبک گلیم‌های ساراکوی با curvilinear wefts آمده بود. قالیچه مذکور را به " Bessarabia" نسبت داده بودند.

اکنون به انتهای متن رسیده‌ایم. همه چیز از دست نرفته است و Ark بافته شده بر زمینه قالیچه‌ها به حافظه‌ها بازگشته است. برخی از معماها باقی مانده‌اند اما اکنون به خوبی می‌دانیم آنچه که پیش رو داریم تحقیق بر روی زمینه‌ای دلخواه و مطلوب است.

خبرهای ناراحت کننده‌ای به گوشم می‌رسد از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای کشوری در همسایه، از گسترش نیروی نظامی و توسعه استراتژیک در Kjurdamir، در شبه جزیره اسفرون و در هر کجای دیگری، آذربایجان، یک دولت و کشور میانگیر در کانون همه این اتفاقات قرار دارد و مشتاق برای تعریف و تعیین نقش خود. اکنون زمانی برای آسایش و راحتی این منطقه نیست. آیا اصلاً چنین وضعیتی وجود داشته است؟

این روزها به ندرت قطعه‌ای خوشایند و آرامش بخش را می‌توان در رادیو شنید. ممکن است من هم رادیو را خاموش کنم و امیدوار باشم با همه آنچه رخ می‌دهد، سال بعد، سال خوبی برای همه ما باشد.


برچسب‌ها: یهود, نقشمایه های یهودی, قفقاز, نقش محرابی
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۶/۰۶/۱۰ساعت 20:41  توسط آرزو مودی   |