پشمینه بافت

رشته فرش بخوانیم یا نخوانیم؟

دیشب که پست قبل را گذاشتم شاید زیادی حوصله ندار بودم و فکر می‌کردم از تکرار حرف‌های همیشگی خسته شده‌ام و شاید چون قرار بود مهمان بیاید و من هم اصرار داشتم، همان موقع جواب بدهم و همه چیز درهم-برهم شد. الان هم فکر می‌کنم من آدم مناسبی برای نظر دادن در مورد این جور مسائل نیستم. اینکه چه بخوانم یا نخوانم؟ این را بخوانم یا نخوانم؟ یک عضوی یا محرکی یا بخشی در مغز باید باشد که رابطه مستقیمی با استدلال‌های مالی دارد و من آن عضو را ندارم و یک عضو اضافه‌ای دارم که کلاٌ سرخوش است و همیشه فرمان به انجام کارهایی می‌دهد که نباید و همین است که الان اوضاع به این شکل در آمده است و همه از من توقع معجزه دارند و من هیچ تمایلی به معجزه ندارم.

منظورم این است که باقی آدم‌ها وقت انتخاب رشته تحصیلی مسائل مالی را هم در نظر می‌گیرند و من فکر کنم به آخرین چیزی که فکر کردم که آن هم خیلی بعدتر و وقت مستقل شدن بود، مسائل مالی بود. یک جای زندگی که دیدم دیگر برای کتاب خریدن پول ندارم ***و بخش زیادی از پولم می‌رود برای اجاره خانه و آن بخشی هم که می‌ماند آنقدر اندک است که به لعنت خدا هم نمی‌ارزد. تازه آن وقت بود که فهمیدم وقت انتخاب رشته تحصیلی باید همان مهندسی کامپیوتر که می‌خواندم را می‌چسبیدم و رهایش نمی‌کرد. چون در هر صورت تصوّر عموم این است که برای یک مهندس کامپیوتر شرایط کاری بهتر و بیشتر مهیاست تا یک عدد کارشناس فرش (و من موافقتی با این تصوّر عموم ندارم).

آنچه که من می‌نویسم حاصل تجربه‌هایی است که تا امروز داشته‌ام و باز هم یادآوری می‌کنم برای پند دادن برای چنین بکن! و چنان نکن! آدم مناسبی نیستم و باید این توصیه‌ها را از کسانی بخواهید که آدم‌های موفقی هستند و به تعبیری به جایی رسیده‌اند. من آدم سر به هوایی هستم که هزاران چیز در زندگی امتحان کرده‌ام و همین حالا درآمدم از فرش نیست و از جای دیگری و مهارت دیگری است. در اوج بازیگوشی‌ها و تجربه کردن‌ها یادم نرفت که آخر سر باید پول اجاره خانه بدهم و هیچ پژوهشگری و متخصصی نمی‌تواند بدون نان و غذا زنده بماند. دوستان و خوانندگان بسیاری مشخصاً در مورد فرش می‌پرسند و من تک به تک جواب‌هایی داده‌ام که بنا به موقعیت گاهی دلسردشان کرده است و گاهی دلگرم شده‌اند. این‌ها را می‌نویسم که نظر خودم را در مورد آنچه تا امروز انجام داده‌ام، سر جمع کنم و بعداً اگر کسی چنین پرسید ارجاعش بدهم به اینجا و پاسخ آخر از سر گرمی یا سردی نباشد و جواب جامع و کاملی داشته باشم.

 

  1. پرسش اول: علم بهتر است یا ثروت؟ وقتی هجده سالم بود و تا چند سال پیش که پول توجیبی دریافت می‌کردم، می‌گفتم فقط علم الان می‌گویم ثروت هم  خوب است و علمی بهتر است که ثروت هم داشته باشد اما نه به هر قیمتی. معتقد نیستم همه ما در نهایت باید تبدیل به یک دلال بشویم.
  2. شما چه می‌خواهید؟ اگر هیچ چیزی نمی‌خواهید و دلتان نمی‌خواهد از جایتان تکان بخورید در اولین فرصت به یک روانکاو یا مشاور یا هر کسی که بتواند شما را از این کرختی در بیاورد، مراجعه کنید. نمی‌شود که آدم هیچ چیزی نخواهد. البته همه ما تمایلی غریب به ول گشتن داریم اما بحث بر سر آن دسته آدم‌ها نیست. فرض بر این است که روی صحبتم با کسانی است که می‌خواهند کاری انجام بدهند.
  3. دوست دارید چرخ-چرخ بزنید و همه چیز را تجربه کنید؟ من می‌گویم همین کار را بکنید. هزار چیز هیجان انگیز در دنیا وجود دارد که می‌شود تجربه کرد. اگر ذهن هجده ساله شما می‌گوید بازیگوشی کن! بازیگوش باشید اما یک بازیگوش هوشیار باشید. در عین بازیگوشی حواستان باشد که آدم همیشه هجده ساله باقی نمی‌ماند و روزی هم پنجاه ساله می‌شود.
  4. بازیگوشی کنید اما در کنار بازیگوشی‌هایتان یک مهارت را یاد بگیرید.
  5. اگر بتوانید بازیگوشی‌هایتان را جهت‌دار و منطبق بر یک هدف انتخاب کنید که دیگر عالیست اما فکر نکنید که در بازیگوشی‌های هجده سالگی‌تان کار راحتی خواهد بود اما دنبالش باشید. این مسیر را پیدا می‌کنید.
  6. دانشگاه رفتن دیگر تنها گزینه یاد گرفتن یک مهارت برای کسب درآمد نیست. اگر واقعاً تمایلی به دانشگاه رفتن ندارید، نروید اما بگردید و راهی برای کسب درآمد پیدا کنید. به نظر می‌رسد، دانشگاه نرفتن گزینه‌های بهتر و هیجان انگیزتری را پیش رویتان می‌گذارد. اگر اینطور فکر می‌کنید، خودتان را از آن محروم نکنید.
  7. بدون درآمد و پول از زندگی خوب و رسیدن به آرزوهای احتمالی خبری نیست. حتی اگر پدر پولدار دارید هم بهتر است خودتان درآمد خودتان را داشته باشید. آدم‌ها با این چیزها بالغ می‌شوند. باور کنید با مصرف پول توجیبی خیلی چیزها را از دست می‌دهید.
  8. کار کردن فقط برای پول نیست.
  9. اگر از آن دسته آدم‌ها هستید که درس خواندن را دوست دارید و فشاری هم از سمت خانواده برای داشتن مدرک تحصیلی به سمتتان وارد می‌شود، پس بهتر است همه توان‌تان را برای بهترین تصمیم‌گیری به کار بگیرید. اگر واقعاً دوست دارید کارشناس فرش باشید بروید و در مورد گرایش‌های معطوف به این رشته پرس‌وجو کنید. ببینید بعد از چهار سال پاس کردن درس‌های مختلف چه کاره خواهید شد؟ یک طراح؟ یک مرمت کار؟ یک رنگرز؟ یا چی؟
  10. خیلی‌ها معتقدند الزاماً نبایست با آنچه که خوانده‌اید کار کنید. من؟ موافق نیستم. چهار سال از بهترین سال‌های جوانی‌مان را صرف خواندن چیزهایی می‌کنیم که بعداً به هیچ کارمان نیایند؟ اگر از من می‌پرسید از همان ابتدا تن به چنین کاری ندهید.
  11. این امکان وجود دارد که بعد از چهار سال تازه مسیر اصلی‌تان را پیدا کنید که خیلی هم خوب است اما از همان ابتدا با این پیش فرض جلو نروید که حالا مهندسی عمران بخوانم که بعداً کار معماری انجام بدهم. اگر همین ابتدا می‌دانید آخر کار قرار است معمار باشید. معمار بشوید. معماری بخوانید نه عمران.
  12. برای تمامی گرایش‌های فرش کار هست ولی در دانشگاه عملاً چیزی نخواهید آموخت. تأسف آور است؟ بله. اگر می‌خواهید تأسف آور نباشد باید، باید، باید خودتان هم کار کنید. اساتید طراحی فرش در دانشگاه به شما طراحی فرش یاد می‌دهند؟ در نود درصد موارد، خیر. زیرا شما فردا می‌شوید رقیبشان پس بهتر است کار بلد نباشید. زیرا خودشان هم طراحی فرش بلد نیستند. زیرا فقط درس‌هایشان را خوب پاس کرده‌اند که بیایند و بشوند استاد شما ولی عملاً کار بلد نیستند. زیرا پارتی داشتند و توانسته‌اند این کار تدریس را بگیرند. بدبینانه است؟ بله. می‌خواهید طراحی فرش بیاموزید؟ بروید بازار. بروید کارگاه‌های طراحی قالی واقعی. کارهای واقعی ببینید. منت آدم‌های کار بلد را بکشید. مطالعه کنید. مطالعه کنید. مطالعه کنید. امیدوارم آنقدر طراحی یادتان بدهند که بفهمید بین طراحی فرش یا مثلاً نقش تذهیب فرقی هست. اگر یادتان ندادند من الان گفتم: "فرق دارند" . اولین نشانه را دادم دستتان. باقی را بجورید و بیابید.
  13. علی خلیقی – استاد طراحی قالی دانشگاه سیستان و بلوچستان در دهه هشتاد!- سر کلاس حتی به دانشجویانش نمی‌گفت، این‌هایی که می‌کشید، به هیچ وجه بافته نمی‌شود؛ اگر بافته بشوند، مشتی نقطه خواهند بود. امیدوارم الان به بدی گذشته درس ندهد.
  14. دانشگاه امن‌ترین جای دنیاست. واقعیت کار و زندگی بیرون دانشگاه است. چهار سال دانشگاه طوری کار کنید و یاد بگیرید، از هر کانالی که می‌توانید که وقت بیرون آمدن برای مواجهه با زندگی واقعی آنقدر توان جمع کرده باشید که حداقل همان ابتدای کار محکم زمین نخورید، یواش زمین بخورید.
  15. از زمین خوردن نترسید. از نه شنیدن نترسید. نمک زندگی و کار حرفه‌ای است. هیچ راه گریزی هم از آن نیست.
  16. برای تمامی گرایش‌های رشته فرش، هنوز کار هست به شرط آنکه شما چیز بیشتری در دست داشته باشید. چیزی که منطبق بر نیازهای موجود باشد. چیزی که خریدار داشته باشد. پاس کردن خالی-خالی درس‌های دانشگاه این توان را به شما نمی‌دهد.
  17. فرش یک گزینه خاص است. از یک سو به بازار وصل است از سوی دیگر یک کالای کلان هنری است. هر دوی این گزینه‌ها می‌توانند به شما مسیری برای در پیش گرفتن نشان بدهند.
  18. من به شما نمی‌گویم فرش نخوانید. نمی‌گویم برای یک مهندس حتماً کار هست برای شما اگر فرش بخوانید، الزاماً کار نیست. به این‌ها اعتقادی ندارم. فقط به یک موضوع اعتقاد دارم: برای آدم حرفه‌ای کار بلدی که بخواهد کار کند، کار هست. گاهی جستجوی بیشتری لازم دارد. گاهی هم پارتی لازم دارد. شما دوست دارید کدام طرف بایستید اگر لقمه حاضر و آماده می‌خواهید، بروید و دلالی کنید.
  19. اگر از من می‌پرسید زندگی هم کیفیتش مهم است و هم کمیّتش. دلالی شاید برایتان پول خوبی داشته باشد اما اگر آدمی هستید که چیزی سوای پول هم برایتان مهم است در کنار دلالی کیفیت زندگی‌تان را هم بالا ببرید.
  20. هیچ وقت فراموش نکنید که برای هر شرکتی، نیروی کار خوب، سرمایه است. پس نیروی کار خوب باشید. همان اندازه که شما به کار نیاز دارید، شرکت‌های تولیدی به نیروی کار حرفه‌ای نیاز دارند.
  21. کار یاد بگیرید. واحدهای درسی را برای نمره گرفتن بخوانید. استاد خوبی داشتید منتش را بکشید و به زور هم که شده کار را بدزدید. شاگرد فعال با استعداد با پشتکار بدقلق‌ترین اساتید را هم نرم می‌کند.
  22. در جنگ زندگی درست بجنگید. دانشجویان و آدم‌های بسیار زیادی را می‌بینم که در جنگ زندگی تقلّب می‌کنند و بعد از زندگی می‌نالند و متقلب‌ها همیشه بیشتر می‌نالند و بیشتر غر می‌زنند و بیشتر شاکی می‌شوند.
  23. هیچ تصوری از وضعیتی که دیگران تصمیم گیرنده اصلی هستند ندارم. من برای هر آنچه انجام داده‌ام، درست یا غلط، مسئول اصلی بوده‌ام. اگر زندگی با کیفیت خوب رو به بالا می‌خواهید، شجاع باشید و مسئولیت زندگی‌تان و هر آنچه انجام می‌دهید را بر عهده بگیرید، حتی اگر دیگران معتقد باشند اشتباه می‌کنید و خودتان معتقد هستید کار درست همین است. حتی اگر این احتمال وجود دارد در آینده پیش بینی دیگران درست باشد و پیش بینی شما غلط. مهم است مسئولیت کارهایمان را بر عهده بگیریم بعداً دلیل کمتری برای غر زدن به زندگی خواهیم داشت.
  24. هیچ کدام از مواردی که گفتم بدون تلاش و زحمت به دست نمی‌آیند. حتی گاهی برای پیدا کردن آنچه که می‌خواهید یا آنچه که واقعاً هستید، سال‌ها کار کنید.
  25. آیا لازم است من هم بگویم برای زندگی‌تان برنامه داشته باشید. برای برنامه‌هایتان وقت بگذارید. جان بکنید.
  26. کار کنید.
  27. به راحتی ناامید نشوید.
  28. ثابت قدم باشید. زندگی چیزی را به شما بدهکار نیست.

 

اگر شما هم پیشنهادی در مورد خواندن یا نخواندن رشته فرش دارید، با ما در میانش بگذارید.

شاید بعداً باز هم چیزهایی به ذهنم رسید و این متن را کامل‌تر کردم.  

 

*** پس با کتابدارها و آدم‌های کتابخوان بیشتری دوست شدم!

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۱۶ساعت 15:2  توسط آرزو مودی   |