پشمینه بافت

یک جوالدوز به خودم، یک سوزن به مردم 5

 بد نیست در ادامه پست پیش به پیشامدی اشاره کنم که شخصاً آن را تجربه کردم. آلمانی که می‌خواندم، سر کلاس وقتی یاد می‌گرفتیم خودمان را معرفی کنیم یکی از گزینه‌هائی که به آن اشاره می‌کردیم، تبعاً، رشته تحصیلی بود و من آن موقع ترم آخر دوره ارشد بودم و استاد خواست در مورد کاری که برای پایان نامه انجام می‌دادم صحبت کنم. باقی کسانی که سر آن کلاس حضور داشتند به جز یک نفر که پزشکی می‌خواند، یا مهندس بودند یا مهندسی می‌خواندند و تبعاً رشته تحصیلی من و کاری که می‌کردم هم غریب بود و هم جذاب و بحث و حرف و سخن زیادی را به دنبال داشت. من در مورد طراحی فرش و ویژگی نقوش و بستر فرهنگی برای معنابخشی به نقوش حرف زدم.

چند جلسه بعد یکی از دوستان حاضر در کلاس پرسید که طراحی فرش می‌کنم که پاسخم منفی بود و برایم از دوستی گفت که به دنبال طراح فرش می‌گردد و کاری را برای طراحی به همان خانم مذکور که دانشجو مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان بود، سپرده بود که کامل کند!

ما در مورد سوابق تحصیلی و مهارت‌های‌مان صحبت کرده بودیم و یادم نمی‌آمد که دوست مذکور اشاره‌ای به نقاش بودنش کرده باشد و در پاسخ به پرسش من هم گفت که خیر نقاشی نمی‌کند و طراحی فرش نمی‌داند اما آن دوست تولیدکننده اصرار دارد که طرح فرش را برایش تکمیل کند و چون خودش نمی‌توانست از من می‌خواست که این کار را انجام بدهم!!!

با هیچ منطقی و توضیح نمی‌توانستم درک کنم چرا یک نفر باید از یک نیمه مهندس مکانیک چنین چیزی را بخواهد و عجیب‌ترین و غریب‌ترین چیزی بود که در این سال‌هائی که درگیر فرش هستم، دیده‌ام و البته تجربیات بعدی نشان داد که من از این قافله عقب هستم و خواستن کار تخصصی از یک غیرمتخصص که هیچ سواد و تخصص و مهارتی در آن زمینه خاص ندارد، امری بدیهی است که نه فقط در مورد فرآیند تولید فرش که در هر کجای دیگری هر روز و هر روز در ایران رخ می‌دهد.


برچسب‌ها: یک جوالدوز به خودم یک سوزن به مردم, طراحی فرش
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۷/۰۳/۲۵ساعت 11:18  توسط آرزو مودی   |