عنوان ندارد.
چه خوب میشد همه مثل این آقای کارشناس فکر میکردند. (و تولیدکنندهها و بافندههای ایرانی هم قد یک نخود میفهمیدند.) طرف یک صفحهی کامل از یک قطعه فرش چینی تعریف میکند (از آن چینیهای واقعی نه این چینیهایی که همه میشناسند به اسم کپی کارهای ایران) فرش را میبرد به عرش علیین. از همه چیزش تعریف میکند. نه از این تعریف آبکیها که تعریف واقعی. از نقشش از رنگش از طرحش از بافتش همه خوب یا عالی هستند میگوید و میگوید و میگوید؛ اما...
اما آخر سر یک جمله مینویسد: درست است که این فرش خیلی خوب است و خیلی کار درست است و خیلی چنان و چنین است اما یک چیزی که حتی فرشهای بد ایرانی هم دارند را ندارد: "عنصر گریزپای خودانگیختگی و فردیت بیان که مهارت را تبدیل به هنر میکند."
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۳ساعت 19:48  توسط آرزو مودی
|