کمی دور از فرش2: نقاشی بچه ها

روز پنج شنبهای که گذشت مثل این چند هفتهی گذشته با سحر رفتیم برای تماشا. البته به این دلیل که هفتهی قبل کلاهمان با سحر توی هم رفته بود و برنامهی رفتن لغو شده بود، نمیدانستیم که قرار است چی ببینیم. میدانید که هر نگارخانه برنامه هفتهی بعدش را روز پنج شنبه توی برد میزند تا هر کس که دوست داشته باشد برود تماشا. نگارخانه بر خلاف همیشه بسیار شلوغ بود و پر از هیاهوی بچهها. نمایشگاهی بود از کارهای بچگانه که در مورد شاهنامه نقاشی کرده بودند. یک سری نقاشی کاملا بچگانه که بعضیهاشون واقعا دیدنی و زیبا بودند و آن ذهنیت واقعی کودکانه را نشان میدادند. بعضی دیگر هم کاملا کپی بودند و بیشتر تحت تاثیر گفته و نقش معلم و راهنما. نقاشها از 5 یا 6 ساله بودند تا 12 و 13 ساله البته شاید 13 سالهای نبود ولی 12 را مطمئنم که بود. من کلا نقاشیهای بچگانه را به خاطر نوع رنگی که برای نقاشی کردن انتخاب میکنند، دوست دارم و تحسین میکنم. یعنی میتوانم ادعا کنم که رنگ واررنگی این نقاشیهاست که بیشتر مجذوبم میکند تا کودکانه بودنشان. یعنی زیاد عادت ندارم برای بچهها و کارهایی که انجام میدهند ذوق و شوقهای غیرواقعی نشان بدهم. کارهایی که برای بچهها انجام میشوند را هم دوست دارم، البته کارهای قدیمی را بیشتر، کارهای جدید را کمتر، شاید چون قدیما خودم هم بچه بودم. البته من وقتی بچه بودم کارهای بزرگترها را تماشا میکردم و وقتی بزرگ شدم به ارزش کارهای بچگانه پی بردم.

نمایشگاه را تماشا کردیم عکس هم گرفتیم اما راستش را بگویم از تماشای آن نمایشگاه با آن شلوغی و داد و فریاد و سروصدا خوشم نیامد. نه اینکه سروصدایش نامطلوب باشد، کلا این شکل کار برای همان پدرو مادر بچهها و دوروبریهایشان خوب است که پز کار بچههایشان را به هم بدهند. بقیه هم بیایند تماشا و به به و چه چه کنند و گل بیاورند. راستی یکی از چیزهای خیلی خوبی که آنجا دیدم دسته گلهای زیبایی بود که آورده بودند. واقعا نمیدانستم چنین دسته گلهای زیبایی هم پیچیده میشوند. البته چون پژمرده شده بودند، عکس نگرفتم.

حاشیه۱: نمایشگاه خوب نبود. اما از تماشای خانههای آن دور و بر آن لذتی را که نبرده بودم، بردم. کلا از تماشای خانههای قدیمی خیلی لذت میبرم. مخصوصا اگر معماری و طراحی خوبی داشته باشند و این مدل خانهها آن دور و بر زیاد هستند.
حاشیه۲: کامپیوتری که کند کار می کند و مثل یک پیرزن لخ لخ میکند، دیوانهام میکند. هنوز نتوانستم بفهمم چرا این کامپیوتر را از پنجره به بیرون پرتاب نمیکنم؟