هنرمند یا بافنده؟

همیشه فرش برای من جذاب بوده و هست ولی این قسم بافتهها که خلاقیت و شیطنت و گریز بافنده جلوهگر میشود، برای من جذابیتی به مراتب بیشتر از باقی بافتههای همه چیز تمام همه چیز کامل همه چیز درست داشته و دارد.
سر کلاس انسان شناسی هنر در مورد این بافتهها حرف زدم و بافتههای زیادی را نشان دادم که ناگهان بافنده کاری خلاف عرف، کاری خلاف آنچه که باید انجام میدهد. مثلا اینکه ناگهان گلی، سر ترنجی، نقشی را به رنگ دیگری میبافد و به نظر من این همان نقطهای است که کار هنرمند روستایی یا عشایری یا به طور کلی بافنده ای که بدون حضور ناظر و کارفرما و اجبار سفارش فرش میبافد از کار سایر بافندگانی که در کارگاههای شهری و روستایی تحت نظارت کارفرما با قوانین و نظارتهای خاص این محیطها کار میکنند جدا میشود. کار اولی به نظر من هنر است و کار دوم صرفا فرش بافتن و تولید. شاید حتی بشود گفت شکلی از تولید ماشینی با دست.
به این کار ندارم که نظارتها چقدر کیفیتها را ارتقا میدهند. در آن کلاس بحث من انسانشناسی هنر و حضور هنرمند فرشباف به عنوان تولیدکننده و هنرمندی بود که صاحب خلاقیت و اختیار است و این اختیار و خلاقیت را به اشکال مختلف نشان میدهد.
کار به این ندارم که کیفیت ارائه من بد بود یا هنوز دفاع از چنین نظری نیاز به کارهای بیشتری داشت اما نتوانستم با استاد درس سر این مبحث به توافق برسم و ایشان معتقد بود که از اساس دارم اشتباه میکنم و این موضوع ربطی به انسانشناسی هنر ندارد.
بعد از کلاس اکرم که بافنده هم هست به این موضوع اشاره کرد که خیلی جاها و خیلی مواقع این کار بافنده نشان دهنده خلاقیت بافنده نیست بلکه به هزار دلیل که یکی از آنها تمام شدن نخ خامه است بافنده مجبور است که ناگهان سر ترنج را به رنگ دیگری ببافد. نظر اکرم درست است اما به نظر من در همه جا و همه وقت اینچنین نیست. شاهد فراوان دارد و یکی از شاهدها این قالیچه قفقازی است.
اینجا قطعا نمیتوانیم از تمام شدن یا کم آمدن نخ حرف بزنیم. من معتقدم که باید چیزی مشخصی پشت به وجود آوردن این تفاوتها و متفاوت بافتن گلها و نقشها حتی به رنگ دیگری وجود داشته باشد. مثل دوری از چشم زخم... و این کاری است که انسانشناسی هنر انجام میدهد و از حوزه تخصصی من خارج است.
اما باز هم بر سر این موضع خودم باقی میمانم که همیشه میان بافنده و هنرمند در معنای عام یا خاص آن تفاوتهای زیادی هست و این هم شاهدی دیگر.
پیش از این در پستهای دیگری باز هم به این موضوع پرداختهام و با هم خواهم پرداخت.
عکس: از کتاب پست قبل