غر کتابی
فکر میکنم که دیگر وقتش رسیده باشد که نویسندگان دست از ارائه مطالب کلی در مورد فرش دست بردارند چه در مقدمه کتابهایشان و چه در متن اصلی کتاب. هزار سال دیگر هم که بگذرد فرش مجموعهای از تارها و پودهایی است که گرهها را در میان خود و بر روی خود نگاه داشتهاند. کلیات تغییری نمیکنند و ساختار همان است که بود.
از زمان کسانی مانند سسیل ادواردز و دیگرانی در این گروه که اولین کسانی هستند که در مورد فرش نوشتهاند تا به امروز ساختار کتابهای فرش –به ویژه در ایران- تغییری نکرده است.
حرف جدیدی، گفته جدیدی، نگاه جدیدی برای گفتههای جدید در مورد فرش تنها یکی از روستاهای کوچک اطراف همدان میشود صدها و صدها صفحه مطلب نوشت بدون آنکه نصف حجم کتاب را با تعریف اصطلاحاتی مثل تار و پود و دفه و بیان اینکه در خراسان به دفه چه میگویند و در اصفهان چه و باقیمانده را با عکسهای گل درشتی که اتفاقا آنها را هم می شود در صدها کتاب دیگری که چاپ شدهاند پیدا کرد.
در این یکسال گذشته برای پایاننامهای که مینویسم بیش از هر چیز کتاب فرش دیدهام و آنچه که میگویم نه تنها در مورد کتابهای فارسی بلکه بخش زیادی از کتابهای غیر فارسی هم صدق میکند.
نویسندگان عزیز! باور بفرمایید کلیات فرش تغییر چندانی نمیکند.