پشمینه بافت

نیمه شب عنوان کجا بود؟

خوشم می‌آید از ول گشتن و تماشا کردن در صفحه‌های فارسی زبان فیسبوک که نویسندگانی غیر ایرانی دارند؛ افغان‌ها و تاجیک‌ها و چه و چه و چه. ولع خواندن و ول گشتن که دارم به کنار خوشم می‌آید از رنگ و آهنگی که نوشتنشان یا فرهنگشان یا چیزهایشان دارد؛ یک چیزهای مشترکی هست و یک چیزهای مشترکی نیست. دوست افغان هم دارم که البته دانشگاه تهران درس خوانده است و آن یکی فکر کنم آزاد یزد و یکی دیگر هم شیراز. با احتیاط از کنار هم رد می‌شویم. لبخندی می‌زنیم و سلام و علیک و همین. دوستیم و لابد دوستی‌مان این شکلی بهتر است. مشکلی هم با این شکل از دوستی نبود تا امشب که یکی از صفحه‌های مربوط به افغانستان عکسی گذاشته بود و بالایش هم به مناسبتی برای کسی نوشته بود سپاسگذاریم و چون اگر من جایی حرف نزنم دیگران فکر می‌کنند لال هستم رفتم و نوشته البته سپاسگزارید؛ به این معنا که سپاسگذار اشتباه است و سپاسگزار صحیح. مدیر صفحه در جواب این را نوشت:

" گذاشتن مصدر دری اصیل
گزاردن مصدرجعلی "زبان فارسی"
و یا همچنان
خفتن و شنفتن ، مصدر اصلی در زبان دری
اما خوابیدن و شنیدن مصدر جعلی
سلامت باشید.»

به زبان محاوره توضیح دادم که متوجه منظورشان نشدم (واقعا نشده بودم و نمی‌دانم مصدر جعلی چیست) و خواستم بگوید منظورش از مصدر جعلی چیست و اینکه منظورش از زبان دری و تمایزی که میان دری و فارسی قائل است از کجاست؟ و آیا منظورش از زبان دری زبان خراسان بزرگ است یا منظور دری دیگری است؟

مدیر صفحه در جواب نوشت که اصلا نفهمیده است من چه گفتم و تشکر کرد و خداحافظی کرد که به نظر آمد بحث از نظر او تمام است و جایی برای ادامه باز نگذاشت.

طبیعی بود که اولش یاد کل‌کل شاعران پارسی‌گوی هند و شاعران عصر صفوی ساکن ایران افتادم که الان حوصله توضیح دادنش را ندارم واگر می‌خواهید بیشتر بدانید دکتر شمیسا در یکی از کتاب‌هایش حرفش را زده است که یادم نیست کدام کتاب بود. بعد نمی‌دانم چرا ذهنم مسموم شد و هر چه کردم پاک نشد که از اصل مشکل جای دیگریست و زبان نافهمی از بد-زبانی من نیست از مرزهای جغرافیاییست.

گویا به دنیای فارسی‌زبان فقط من و بهمن کلباسی باور داریم. وارد جزئیاتش که می‌شویم دنیای فارسی زبان کشک است.


+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۹ساعت 2:50  توسط آرزو مودی   |