فرش ساروق

فرش ساروق - زمان بافت: 1900 میلادی
202 X 127CM
چیزی که در مورد این فرش میخواستم بنویسم بیشتر اشاره به یک ویژگی مهم در نقشههای لچک-ترنج و شکلی است که طراح زمینه را میپوشاند و نقش میدهد. نقش لچک و ترنج را از جهتی میتوانیم از جمله شناخته شدهترین نقوشی برشمریم که بر زمینه فرشهای دستباف -به ویژه فرشهای دستباف تولید کارگاههای مختلف شهری و روستایی- و فرشهای ماشینی بافته میشود و به شکلی میتوان آن را از جمله رسمیترین و شناخته شدهترین نقوشی دانست که در ایران بافته میشوند. حتی اگر شما شناخت زیادی در مورد فرش نداشته باشید و تا به حال جز فرش ماشینی فرش دیگری را ندیده باشید، قطعا نقش لچک-ترنج را دیدهاید. چهارچوب اصلی این شکل طراحی از دو بخش اصلی تشکیل شده است: 1- زمینه و 2- حاشیه. زمینه نیز به سه بخش بسیار مهم تقسیم میشود: 1- ترنج (و قاعدتا و در بسیاری موارد دو سرترنج در دو سوی ترنج)، 2- لچک یا لچکی که در حالت کلی و استاندارد یک چهارم نقش ترنج است و 3- زمینه بافته. یعنی آن بخشی از فضای باقیمانده که نه ترنج و نه لچک آن را نپوشانده باشد.
در مورد ترنج و لچک یا لچکیها تکلیف روشن است و همانگونه که اشاره شد بنا به یک قاعده کلی لچک یک چهارم ترنج است که البته این قاعده استاندارد و غیر قابل نقص نیست و با کمی دقت در خواهید یافت که در بسیاری از بافتهها نیز چنین نیست و لچک نقش دیگری، جز یک چهارم ترنج، دارد. (گاهی هم حتی تفاوت تا بدان حد رسیده است که با قالیهایی مواجه میشوید که لچک گردان هستند و قاعده رسم لچک کلا شکسته شده است و شما با فرمی کاملا متفاوت روبهرو هستید.)
آنچه که در این پست اهمیت دارد شکل و فرم آرایش زمینه بافتهها است؛ فضایی که پس از رسم ترنج (که بر روی کاغذ نقشه تنها یک چهارم آن رسم میشود) و لچک بر روی کاغذ نقشه قالی خالی میماند. شکل پوشش این قسمت هم قاعده مشخصی دارد و اینطور نیست که طراح صرفا فضا را بر اساس تصادف و به میل خود با گل و برگ و غنچه و سایر تزئینات پر کند بلکه در این مورد هم یک قانون ثابت کلی تایید شده وجود دارد که طراح بر اساس آن زمینه را پر میکند. طراح در این مورد از هزلولیها برای پوشش زمینه استفاده میکند. به این شیوه که یک هزلولی یا مارپیچ بزرگ در وسط فضای باقی مانده رسم میشود و به نسبت بزرگی و کوچکی فضای باقی مانده هزلولیهای دیگری در طرفین هزلولی اصلی رسم میشوند. این هزلولیها چهارچوبی هستند که نقوش مختلف از گل و برگ و غنچه و سایر تعلیقات بر آن سوار میشوند. باید این موضوع را هم اضافه کنم که جایگیری نقوش و تزئینات هم بر روی این چهارچوب قواعد مشخصی دارد و شما به عنوان یک طراح نمیتوانید هر نقش و گل و برگی را هر کجای این چهارچوب اصلی هزلولی شکل سوار کنید.
میبایست توجه داشته باشید که نقش لچک و ترنج را تنها در فرشهایی که در کارگاههای شهری یا روستایی بافته میشوند یا فرشهای ماشینی نمیبینید بلکه بسیاری از اقوام و بافندگان روستایی و عشایری ساکن در ایران از این نقش استفاده میکنند اما هر کدام از اصول خاص خود برای نقاشی زمینه استفاده میکنند و تنوع گاه تا حدی است که شاید قائل شدن به یک الگوی ثابت چندان صحیح به نظر نرسد. (نمیدانم نوشتن این مطلب صحیح است یا میتوان دقیقا به چنین چیزی قائل شد یا نه ولی آنچه میخواهم بدان اشاره کنم مساله جغرافیایی است که نقش لچک-ترنج در آن بافته میشود و ذکر این مطلب که پایبندی به استفاده از هزلولیها در پوشاندن زمینه این بافتهها بیش از هر جای دیگری در اصفهان رعایت میشود و شما استفاده از آنها را در فرشهای اصفهان بیش از هر جای دیگری میبینید.)
نمونهای از این عملکرد متفاوت را میتوانید در این بافته مشاهده کنید. اگر چه این فرش در ساروق بافته شده است و بافتههای این منطقه شدیدا تحت تاثیر و نفوذ شرکتهای تولید فرش آمریکایی قرار گرفتهاند و به همین دلیل چندان پایبند سنت طراحی فرش ایرانی نیستند یا نبودند اما در اصل مطلب تفاوت چندانی نمیکند چرا که عدم پایبندی به قاعده استفاده از هزلولیها برای آرایش زمینه به خوبی در این بافته دیده میشود.
برچسبها: فرش, فرش ایران, فرش ساروق