این آبیهای دوست داشتنی
فراهان - حدود 1880 میلادی
زیاد مطمئن نیستم که این بافته فراهانی را به عنوان یک آبی دوست داشتنی دوست داشته باشم. هزار نقش و بافته از فراهان دیده بودم اما این قطعه واقعا مصداق "چرخ شعبدهباز و هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد" شده است. این زمینه؟ با این رنگ؟ آن حاشیه؟ با آن رنگ؟ هیچ نظری ندارم که این نقش از کدام ذهنی بیرون خزیده ولی هر چه که هست ایرانی نیست. نقش و واگیره و نخ و پشم و نیل و بافنده ایرانی است اما حاصل ایرانی نیست. چنین ترکیبی متضادی را در هیچ کدام از فرشهای ایرانی نخواهید دید. (مجبورم فرشهای جدید را در دسته جداگانهای بگذارم) اما هر چه که هست بافنده ایرانی که نقش و رنگ ایرانی میبافد هیچ وقت تن به چنین تضادی نمیدهد. ایدهآل چنین بافندهای در نهایت رسیدن به یک تعادل چشمنواز است. چیزی که در این بافته اصلا به چشم نمیآید تعادل است.
اگر بافنده ایرانی در نقشپردازی و طراحی این نقش میتوانست که دست ببرد نیلی/کبود/ سورمهای زمینه را میکشاند به حاشیه و جابهجا در حاشیه در رنگ برگ گلی یا برگی استفاده میکرد چنان که حضور زمخت زمینه را متعادلتر کند. به همین ترتیب رنگ حاشیه را هم- اگر شده در قالب چند گل کوچک- میکشاند تا زمینه و نتیجه چیزی میشد هزار برابر متفاوتتر و ایرانیتر.
برچسبها: فرش, فرش ایران, فرش فراهان