پشمینه بافت

آقا و خانم فرش فروشی که برای دو پوند و دو دلار بالاتر و پایین‌تر، حتی فلان فرش مارک‌دار و شناسنامه‌دار ایرانی را با اسم و رسم جعلی می‌فروشید، شما عملاً کلاهبردار و دزد و جاعل هستید و آسیبی که به فرش ایران می‌زنید خیلی بیشتر از آن چیزی است که در ذهن حقیر پول پرست‌تان می‌گذرد. شما تیشه به ریشه یک فرهنگ می‌زنید و چند برابر بیشتر از هر دلال دیگری، حق بافنده‌های روستایی و ایلیاتی را ضایع می‌کنید و فرش‌بافی یک منطقه را از رونق می‌اندازید و نک پیکان را به سمتی می‌گردانید که عملاً فرشبافی ندارد.  

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۷/۱۰/۰۴ساعت 9:46  توسط آرزو مودی   | 

یک پرسش در مورد یلدا

یک مثال خیلی روشن و خیلی آشنایی هم برای مورد پست پیش دارم: جشن و مناسبت نیمه شعبان...

نیمه شعبان در خراسان و در روستاهای خراسان، به اسم برات یا چراغ برات شناخته می‌شود و به شما اطمینان می‌دهم که حتی در همین روزگار حاضر هم در آن آیینی که در خراسان یا در روستاهای خراسان انجام می‌شود، امام عصر هیچ جایی ندارد. اصلاً چراغ برات برای مرده‌هاست و هر کاری که انجام می‌دهند و نانی که می‌پزند و هرچه می‌کنند به مردگان ربط دارد نه امام عصر که اتفاقاً زنده هم هست. یک مورد جالب‌تری هم هست که در بیرجند یا مشخصاً در روستاهای پدری و مادری من نه پانزده شعبان که دو شب قبل، شب برات است و رسماً می‌توانیم در این بین یک خط فاصله پررنگ‌تری بگذاریم.

من تا شش نسل پیش از خودم را بر حسب یادداشت‌ها و چیزهایی که باقیمانده است می‌توانم دنبال کنم. زمین‌دار بوده‌اند و اهل علم و رعیت‌داری حکم می‌کرده است یک چیزهایی را بنویسند و حساب چیزهایی را نگه دارند و مثل همه تاریخ بخش زیادی از یادداشت‌هایی که از پدربزرگ‌های مادری‌ام باقیمانده است، صورت حساب فلان رعیت و فلان برزگر و خرید برای فلان و بهمان است و نویسنده در این بین چیزهایی را در حاشیه نوشته است که روحش هم خبر نداشته امروز برای من می‌شود سند.

و... تا ده یا پانزده، اصلاً بیست سال پیش، نیمه شعبان یک مناسبت معمولی مذهبی بود نه یک برنامه ایدئولوژیک با این وسعت و طول و عرض...

... حالا بیایید همین را تسری بدهید به خیلی چیزها... شاهد هم تا دلتان بخواهد در میان اسناد تاریخی هست و وجود دارد... و به نظر می‌رسد یلدا یکی از آن‌هاست...


برچسب‌ها: یک پرسش در مورد یلدا, یلدا, نیمه شعبان, برات
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۷/۱۰/۰۴ساعت 9:23  توسط آرزو مودی   | 

یک پرسش در مورد یلدا

یک سری (دقیقاً سری یا مجموعه) امامزاده در اصفهان هستند که ناگهان از یک لحظه تاریخی به بعد سر از زمین درآورده‌اند، از جمله امامزاده زنانه‌ای که در زینبیه اصفهان هست که خود آقایان (آخوندها و مراجع اصفهان) هم صحتش را رد می‌کنند. به همین سادگی... یعنی تا زمانی هیچ خبری از وجودشان نبوده است بعد یک شبه یک امامزاده‌ای در یک نقطه‌ای سبز شده است. چطور؟ یعنی در متون و نوشته‌های قدیمی از جمله سفرنامه‌های مختلفی که تعدادشان در مورد اصفهان، به دلیل پایتخت بودن اصفهان، کم نیست، هیچ خبری از فلان امامزاده نیست اما الان یک ساختمان و تشکیلاتی (شما بخوانید بنگاه اقتصادی) در فلان خیابان اصفهان با عنوان امامزاده فلان وجود دارد. (و صد البته شما را برای حجت حرفم به تأیید دوست اصفهان شناسم ارجاع می‌دهم که عملاً معتقد است تمامی امامزاده اصفهان ساختگی هستند). حتی امامزاده‌ای در جاده فرودگاه ساخته شده است که هم سن و سال‌های من (آدم‌های سی تا سی و پنج ساله) خاطرشان هست که تا دیروز در آن نقطه امامزاده‌ای نبوده است!!! به همین راحتی...

این موضوع امامزاده‌های ساختگی را در ذهن داشته باشید. من یک قیاسی در مورد بعضی از آیین‌ها و باورهای شبه آریایی (!!!) و خیلی چیزهای دیگر، از جمله فرش سیستان، در ایران دارم که هرچه می‌گردم تا دویست یا اصلاً چهارصد سال پیش، مشخصاً دوره صفوی، هیچ خبری از آن‌ها نیست. یک چیزهایی، آیین‌هایی، باورهایی -حتی- هستند که اگر پیشان را بگیریم تا یک نقطه خاص تاریخی وجود دارند و بعد ناگهان فرو می‌روند در زمین یا دود می‌شوند و می‌روند هوا... و اعتراف می‌کنم وقتی در یک بستر تاریخی کار کنید این وضعیت‌ها ترسناک می‌شوند و به نظر می‌رسد که دیگر هیچ چیز واجد هیچ اعتباری نیست... و عملاٌ سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

نمی‌خواهم بگویم فرضم در مورد یلدا نیز چنین است ولی به نظر می‌رسد که یک جای کار نمی‌خواند. من هزاران هزار صفحه سفرنامه را به اقتضای کارم خوانده‌ام از سفرنامه کلاویخو تا سفرنامه‌هایی که در اواخر قاجار و مثلاً دوره احمدشاه نوشته شده‌اند... چرا، چرا، چرا در هیچ کدام از این سفرنامه‌ها به جشن گرفتن شب یلدا یا شب چله اشاره نمی‌شود یا نشده است؟ کسی مثل شاردن در مورد زمین و زمان نوشته است... آدم فضول و کنجکاو و به هم چیز کاری هم بوده است... سر به درون هر سوراخی هم فروبرده است اما چرا در مورد جشن گرفتن شب یلدا یا شب چله چیزی ننوشته است و سکوت می‌کند. یک روز و دو روز هم در ایران نبوده است، مجموعاً و در طی سفرهای مختلفش، به قول خودش، دوازده سال در ایران اقامت داشته است و شیفته و کشته-مرده ایران هم بوده است، چرا هیچ چیزی در مورد یلدا نمی‌نویسد؟؟؟ البته من هنوز دو جلد آخر سفرنامه عریض و طویلش را نخوانده‌ام و امید دارم که در آن دو جلد آخر چیزی باشد. اصلاً بیایید شاردن را بگذاریم کنار، باقی‌شان چطور؟؟؟

یک چیز دیگری هم هست... چرا بعضی از آیین‌ها در میان طوایف مختلف ایرانی از جمله کردها و بلوچ‌ها و ترکمن‌ها کم‌رنگ می‌شوند و هیچ خبری از آن‌ها نیست. با یک تقریب خوبی می‌توانم بگویم که مثلاً فلان مورد را الان بلوچ‌ها یا کردهای مشخصاً سنی مذهب که به نظر می‌رسد رادیکال‌تر هستند هم جشن می‌گیرند، چون مد شده است. اگر دو نسل برگردیم عقب چیزی نیست. خالی است.

صادقانه بگویم خیلی از مستندات در اصل قصه است. اگر دنبالشان کنید به هیچ می‌رسید. عده‌ای آمده‌اند قصه بافته‌اند که همگونی ایجاد کنند که بگویند همه ایرانی‌ها فلان همه ایرانی‌ها بهمان اما ایران کشور خیلی خیلی خیلی بزرگی است و تا در نقاط مختلفش زندگی نکرده باشید بزرگی و گونه‌گونی‌اش را درک نخواهید کرد و برای ایرانی بودن لازم نیست همگی مثل هم باشیم یا رفتارهایی مشابه هم داشته باشیم.  


برچسب‌ها: یلدا, ایران, یک پرسش در مورد یلدا
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۷/۱۰/۰۴ساعت 9:5  توسط آرزو مودی   | 

سفره کامو

 

سفره کامو

 

بقیه کارهای این حراجی را در این آدرس ببینید.


برچسب‌ها: سفره, کامو, کاشان, گلیم
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۷/۱۰/۰۳ساعت 10:48  توسط آرزو مودی   | 

درخواست

اگر بلوچ، کرمانج، ترکمن یا کرد هستید و اینجا را می‌خوانید برای من بنویسید که آیا شما هم یلدا را جشن می‌گیرید؟ آیا پدربزرگ‌های شما هم یلدا را جشن می‌گرفتند؟ قبل از آنها چطور؟ و قبل از آنها؟ اگر پاسخ‌تان مثبت بود اگر در مورد جزئیات مراسم‌تان برایم بگویید هم سپاسگزار خواهم بود.

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۷/۱۰/۰۱ساعت 9:52  توسط آرزو مودی   |