باید برای پایاننامه فوق لیسانس* کاسیرر بخوانم. آنقدر هم جدیست و مو لای درزش نمیرود که وقتی خواستم اندک نقی زده باشم استادی که
در وصف نگنجد متن انگلیسی را جایگزین متن فارسی کرد تا دیگر جا برای همان یک ذره
نق هم نباشد. اگر میخواهید این فیلسوف یهودی-آلمانی را بشناسید خواندن همان صفحه
ویکیپدیا کفایت میکند اگر هم بیشتر خواستید بدانید که دیگر باید بنشینید کنار من
کاسیرر بخوانید که پیشنهاد نمیکنم این کار را بکنید. یعنی آنطور که مثلا آدم ممکن
است "رمز داوینچی" دن براون را پیشنهاد بدهد برای خواندن ممکن
نیست "فلسفه صورتهای سمبلیک" کاسیرر را پیشنهاد بدهد. قبلش مقدمات میخواهد.
مقدماتی که مهم هستند و اصلا گیر کار من همین مقدمات است و آنقدر این مقدمات جدی
هستند که هر بار وقت خواندن یکی از کتابهایش به خودم میگویم چه چیزهای زیادی
هستند برای خواندن این کتابها که نمیدانم و نخواندهام و چقدر عقبماندهام.
اما اصل حرف این است که شاید از این به بعد
بیشتر اینجا در مورد کاسیرر بنویسم نه مشخصا فقط در مورد خود کاسیرر که شک دارم
این اتفاق بیفتد که بیشتر در مورد آنچه نوشته و من میخوانم. میدانم خوانندگان
اینجا کمتر کارشان فرش است (آنهایی که کارشان فرش است مطالعه کردن را اصولا کار
بیهودهای میدانند و خیلی که خواسته باشند تلاش بکنند مطالب اینجا را جای دیگری یا
به نام خودشان یا لطف میکنند و به نام من تکرار میکنند) و بیشتر میآیند برای
تماشا (خودشان این را گفتهاند.) اما این تصمیم ناگهانی است و همین حالا که "اسطوره
دولت" را گذاشتم همین کنار و 60 صفحه را باید از آن بخوانم گرفتمش و ممکن است
اصلا اتفاق نیفتد و اصلا ادامه پیدا نکند. شاید هم ادامه پیدا کند.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۳۰ساعت 15:34  توسط آرزو مودی
|
نقش ماهی درهم - حدودا 1874 میلادی
/**/
یک ماهی درهم متفاوت فراهانی. ماهی درهم از جمله
نقشههای مهمی است که در فراهان در استان مرکزی بافته میشود و بازار اصلی تولیدات این
منطقه قبلا انگلیس بوده است. (الان را واقعا نمیدانم که اصلا تولید میشود یا
نه؟! که به انگلستان برسد یا نه!) اگر فیلم Atonment را دیده باشید نمونههای فراوانی از ماهی
درهمهای فراهان را خواهید دید که سرتاسر کف امارت بزرگ قدیمی را پوشانده است. این
بافته دو ویژگی یکتا دارند اول مثلثهایی که از کناره بافته رو به زمینه دارند و
دوم ترنج لوزی شکلی است که در وسط زمینه بافته شده است. کمتر نمونههای مشابه این
حالت را در بافتههای ماهی درهم فراهان میشود دید و اگر کمی دقت کنید این فرمت و
طرح و الگو خاص بافتههای قشقایی است تا بافتههای فراهان. راه برای خیال پردازی
باز است هر چند نمیدانیم که دلیل اصلی این اتفاق چیست؟ شاید یک عروس قشقایی در
خانوادهای فراهانی این فرش را بافته باشد.
اما جزئیاتی که در وسط ترنج نقش شدهاند هم
متفاوت هستند. نقش و نگارههای ترنج متقارن نیستند و اگر کمی دقت کنید نوشتههایی
را بر قسمت بالای ترنج میبینید که یک عدد هم در آن بین تشخیص داده میشود: ؟؟130.
تقریبا میتوان گفت نوشتهها، تاریخها و کلماتی که در فرشها بافته میشوند هیچ
وقت در داخل ترنج جایی ندارند (یا جایی بر بالای زمینه بافته میشوند و یا اگر اسم
و نشان تولید کننده باشد عمدتا در حاشیه) و این ویژگی یکتا و خاص این بافته
فراهانی است. شکل کتابت کلمات نیز با آن شکل عام ساده روستایی تفاوتی آشکاری دارد.
هر چند بافتههای فراهانی مشخصا بافتههای شهری نیستند اما به ندرت آنها در میان
بافتههای روستایی این منطقه جای میدهند. در بافتههای شهری شکل نوشتن کلمات که
عموما نام و نشان تولیدکننده است با خط نستعلیق و همانگونه که پیش از این گفته شد
در حاشیه نوشته میشود اما خطی که در بافته استفاده شده است نستعلیق نیست.
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۱/۱۱/۲۷ساعت 16:25  توسط آرزو مودی
|

از هردوت آگاهی یافتهایم که پارسیان، یعنی ایرانیان مغرب تاق آسمان را همچون برترین خدا میپرستند. (البته درست این بود که فعل گذشته باشد چرا که الان وضع کمی فرق کرده البته...)
دینهای ایران باستان، ساموئل هنریک نیبرگ
روی درست بودن تاق زیاد مطمئن نیستم اما چون عینا از متن تکرار شده تقصیرش به گردن مترجم!
البته توی این متن تاکیدم روی درست یا غلط نوشتن تاق نیست بلکه روی پرستش تاق است.
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۲۱ساعت 20:23  توسط آرزو مودی
|

قوبا - قفقاز - حدود ۱۹۰۰ میلادی
سوال: چه کیفیتی در طرح و نقش این بافته هست که بیشتر از آنچه قفقازی باشد برایم چینی است؟
اگر به تریج قبای تاریخ برنمیخورد میگفتم این را اخلاف سلجوقیان روم در عثمانی بافتهاند.
توجه توجه توجه: عنوان من در آوردیست. خواستم بنویستم "قوبای چین" بعد دیدم زیادی سوء تفاهم برانگیز است. این دوستانی که در کار کپی هستند اگر بیدقت باشند که هستند غلط زیادی رواج خواهند داد. تاکید میکنم قوبا هیچ ربطی به چین ندارد. فقط نقش این قالیچه برای من بیشتر یادآور کارهای چینی است تا قفقاز عزیز (سلام یاسمن)
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۷ساعت 20:24  توسط آرزو مودی
|
کار مفیدی نمیکنم که بنویسم. فرش را بستهام و تاریخ ادیان میخوانم و فلسفه و با این وضع دیگر از فرش نوشتنم نمیآید.
چند شب پیش چیز میخواندم در مورد بته که برای درسی مقاله بنویسم به چیز جالبی در مورد بتهها رسیدم الان دیگر یادم نیست چه بود. اگر یادم آمد میآیم اینجا مینویسم شما هم بدانید.
هنوز نمیتوانم بتهها را در یک چهارچوب مشخص بگنجانم و برایشان نظمی پیدا کنم که بشود تسخیرشان کرد.
در مورد بته تنها یک کتاب چاپ شده است "بته چیست؟" نوشته طاهره عطروش. از همین جا اعلام میکنم چیز بیخودی است و حرف بیسرو ته زیاد دارد. بیسروته از آن جهت که منبع ارجاعی که دارد تنها خودش است و مدام میگوید به نظر من اینطور به نظر من آن طور اما چگونگی و چراییاش را نمیگوید. من هنوز همه کتاب را نخواندهام احتمالا تا هزار سال دیگر هم نخواهم خواند. شما هم نخوانید چیز مفیدی دستگیرتان نخواهد شد.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۶ساعت 20:21  توسط آرزو مودی
|
تعطیلات بین دو ترم فرصت انجام هر گونه کار مفیدی را از آدم میگیرند حتی اگر آدم با یک چمدان کتاب آمده باشد و باید بعد از تعطیلی به کسی جواب بدهد که در وصف نگنجد. حتی فکر کردن به آدمی که در وصف نگنجد هم انگیزه و تحرک ایجاد نمیکند.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۵ساعت 20:20  توسط آرزو مودی
|
نشستن اینجا به آسایش و نوشتن به آرامش را فراموش کرده بودم. اصلا در این کامپیوترها با این دفتر و دستکشان و اینکه همیشه روی همین میزها ثابت ایستادهاند کیفیتی هست که در لپ تاپهای سونی هم حتی نیست. یک احساس آرامش و تسلطی که در وصف نگنجد و فقط باید با لپ تاپ آواره شده باشی که این کیفیت را از ته دل احساس کنی و ارج بگذاری.
مینویسم و امضا میکنم که هرگز به لپ تاپها عادت نخواهم کرد.
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۱۱/۱۴ساعت 20:20  توسط آرزو مودی
|
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۱/۱۱/۱۳ساعت 12:46  توسط آرزو مودی
|