پشمینه بافت

مورخ دو هفته پیش، با شوق و ذوق فراوان فیلم جدید فرهادی را آورده بود که ببینیم. من در جواب شوق و ذوقش فقط دماغم را چین دادم و گفتم فیلم‌های فرهادی کسل کننده و طولانی و زشتند؛ دوستشان ندارم.

نتیجه اینکه وی در اتاق خودش فیلم جدید فرهادی را دید و من در اتاق خودم سریال آشغالی جدیدم در مورد خون آشام‌ها و جادوگرها و اهریمن‌ها را...

چنین زوج فرهیخته‌ای هستیم ما دو نفر...

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۹ساعت 17:0  توسط آرزو مودی   | 

احتمالاً به دلیل مصرف بیش از حد قهوه فردا را نخواهم دید چون قلبم دیگر توانی برای تندتر و تندتر دویدن ندارد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۹ساعت 16:53  توسط آرزو مودی   | 

به دلیل نامعلومی احساس می‌کنم غریبه‌های ترسناک اینستاگرام بیشترند!

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۹ساعت 16:53  توسط آرزو مودی   | 

تنهایی سرکردن شب یلدا، وقتی تا پریروز اینجا پر از آدم‌های نازنین زندگی بود، ده برابر غم انگیزتر است.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۹ساعت 16:11  توسط آرزو مودی   | 

گاهی وقت‌ها صرفاً حال ندارم.

می‌توانم ساعت‌ها به پوتوسی که دور به دور اتاق چرخیده است، خیره بشوم.

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۹ساعت 16:10  توسط آرزو مودی   | 

یکی از مهتابی‌ها نور آفتابی داشت و یک طور تعادل نوری قانع کننده‌ای، شب‌ها برقرار بود. تنبک‌نواز، چند شب پیش که هنوز اینجا بودند، آفتابی را با مهتابی دیگری عوض کرد و حالا، شب‌ها، فکر می‌کنم در سردخانه زندگی می‌کنم. در نبودشان اتاق شبیه سردخانه‌ای است خالی از هر موجود زنده‌ای...

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۲۹ساعت 15:40  توسط آرزو مودی   | 

فرش کلیایی

این فرش هم تصویر فرش کلیایی چند پست پیشتر است و توضیح بیشتری نمی‌دهم. مثال‌هایی از این دست را زیاد در این وبلاگ آورده‌ام، اگر خواننده اینجا باشید می‌دانید اشاره‌ام به چیست


برچسب‌ها: فرش ایران, فرش کلیایی, فرش کردی, کلگی
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۱۰ساعت 19:39  توسط آرزو مودی   | 

سفرنامه شاردن

پارچه‌های زربفت یا زرین تار انواع مختلف دارد. [...] قسم دیگر مخمل‌های زرتار است. در برخی کارگاه‌های ایران منسوجات زربفتی می‌بافند که هر گزِ آن پنجاه تومان ارزش دارد [...] و در هر هیچ نقطه دنیا پارچه‌ای بدین بهای سنگین نیست. برای بافتن این نوع پارچه ارزشمند باید پنج یا شش کارگر ماهر و چابک‌دست با هم به کار بنشینند و از بیست و چهار تا سی نوع ماکو و قلاب مختلف استفاده کنند و حال آن که برای بافتن پارچه‌های معمولی بیش از دو نوع ماکو به کار نیست. شگفت اینکه مزد روزانه کارگران ماهری که هر چه بکوشند نمی‌توانند روزی بیش از اندازه یک سکه سی سویی از این پارچه نفیس را ببافند از روز پانزده یا شانزده سو در نمی‌گذرد. با این پارچه‌های زربفت سنگین قیمت پرده در و پنجره می‌دزوند و از جمله زینت‌هایی است که برخی از مردم برای آراستن اتاق‌های خود به کار می‌برند.

 

فقط فکر کنید... از گران‌بهاترین پارچه دنیا، به عقیده شاردن، پرده می‌دوختند...

سفرنامه شاردن – جلد دوم – صفحه 896

 

شاید، شاید، شاید... یک وقتی برگشتم و در این مورد که از نظر من تعمدی هست، بیشتر توضیح دادم ولی اول باید بتوانم، دست کم برای خودم، پشتوانه‌ای برای فرضیه‌ای که در ذهنم دارم، پیدا کنم. از نظر من استفاده از چنین پارچه گرانبهایی برای دوخت پرده یک پشتوانه بسیار محکم فکری دارد؛ چیزی از آن نوع که باعث میشد به دیوارها فرش بیاویزند!


برچسب‌ها: سفرنامه شاردن, صفویه, پرده
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۱۰ساعت 19:30  توسط آرزو مودی   | 

یک آقای تاجری ده سال پیش در بازار مشهد، از سر دلسوزی، به من می‌گفت این کار -کار فرش- مثل چاه ویل است. کار آدم‌های بزرگ و پولدار است و کار بچه مدرسه‌ای ها نیست. برو پزشکی بخوان! حیف توست که خودت را حرام این کارها میکنی! همین حرف‌ها را بعداً آدم‌های بسیار زیاد دیگری، با زبان خوش و ناخوش گفتند و تکرار کردند و مطمئنم بعد از من برای دیگران هم تکرار کرده‌اند و خواهند کرد.

سه هفته پیش یک آقای فرش فروشی دیگری در بازار اصفهان گفت این کار -کار فرش- سروته ندارد و هر چقدر جلو بروی هیچ وقت به یک وضعیت مطلق یا پاسخ درست روشن نخواهی رسید و این کار -کار فرش- کار درس خوانده‌ها نیست و باید خاک بازار را خورده باشی که بتوانی اصل را از غیر اصل تشخیص بدهی.

هر دو آدم‌های نازنین مهربانی هستند و چیزی که گفتند صورتی از این کار را به ما نشان می‌دهد که این آدم‌ها می‌شناسند اما صورت‌های دیگری هم هستند که این آدم‌ها هیچ (در اصل هییییییییییییچ) تصویری و تصوری از آن ندارند.

امروز جایی ایستادم که مطمئنم چندان چاه ویلی هم در کار نیست؛ آمیختگی‌های فرهنگی و خانوادگی و جابه‌جایی‌ها و کپی‌کاری‌ها و خیلی چیزهای دیگری بوده‌اند و هنوز هم هستند اما اگر در یک فاصله مناسب و معقول، نه خیلی نزدیک و نه خیلی دور، از کل ماجرای فرش که بایستیم و دقیق باشیم و سعی کنیم چندان درگیر حاشیه‌های شرق و غرب! نشویم، نظم خوبی هم هست که می‌شود دید و از همه مهم‌تر نظم هم می‌شود بخشید.

شاید ده سال پیش این حرف‌ها خیلی مأیوس کننده بودند و به نظر می‌رسید که ما هیچ وقت نمی‌توانیم کار چندانی برای فرش یا شناخت فرش، حتی در مورد شناخت شخصی خود من در مورد فرش، انجام بدهیم و امروز نظر دیگری دارم. امروز می‌بینم که خیلی از قضاوت‌های مأیوس‌کننده صرفاً تکرار نابخردانه مشتی حرف تکراری و از سر بیخردی است. کسی "تخم لقی" جایی کاشته و بقیه... چرا ما مشتی حرف مأیوس‌کننده را همه جا می‌شنویم؟ شنیدن این حرف‌ها حاصل تحلیل درست یک وضعیت ثابت هستند که همه جا هست یا ... حاصل تنبلی و بیخردی و بی‌فکری و یک کلاغ، چهل کلاغ کردن‌هایی که یکی از جمله عادت‌های بد ماست؟ گاهی به نظر می‌رسد نالیدن و ناامید بودن و وای وای چقدر ما بدبختیم، بخشی از کلاس یک طبقه خاص یا طبقاتی خاص باشد یا هست، هر چه بدبخت‌تر، باحال‌تر یا پیروزتر...

امروز معتقدم که ما در مواجهه با فرش با یک چاه ویل یا کلاف درهم گره خورده‌ای که هیچ امیدی به باز شدنش نیست، روبه‌رو نیستیم و در عین حال تلاش برای رسیدن به امر مطلق صرف هم، هدف‌گیری نادرستی به سمت هدفی خیالی و واهی است. هیچ مطلقی در هیچ کجای زندگی آدمیزاد وجود ندارد و وقتی بتوانیم خودمان را از شر امر مطلق خلاص کنیم، می‌توانیم دست از سوگواری برای فرش برداریم.


برچسب‌ها: فرش
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۷ساعت 20:36  توسط آرزو مودی   | 

فرش مود

آقای پدر همیشه می‌گوید یکی از دلایل خوش درخشیدن سرخی لاکی مود، استفاده از آب زرشک در عمل‌آوری قرمزدانه است. به همین دلیل لاکی‌های قدیمی مود که از قرمزدانه گرفته شده‌اند، سرخی دارند که هیچ کجای دیگری ندارد.  

البته این کار را خیلی قدیم انجام ‌می‌دادند و الان کسی از این گشاده دستی‌ها ندارد یا بهتر است بگوییم خریدار ندارد.


برچسب‌ها: فرش ایران, فرش مود, فرش خراسان, رنگ لاکی
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۷ساعت 20:2  توسط آرزو مودی   | 

فرش نقاش مود یا "آن فرش که مود بود، دُرُخش نبود"

 

فرش مود - با آرم ولی نقاش مود، 250 - احتمالاً اوایل دوره پهلوی دوم

 

این عکسها را از صفحه اینستاگرام مردم برداشتم کمی از این سرخی جگرسوزشان لذت ببرید. برمیگردم و در مورد یک موضوع مهمی چه بسا خیلی مهمی حرف میزنم.

 

این فرش را همانطور که نوشتم روی صفحه مردم در اینستاگرام دیدم و از معدود دفعاتی بود که عکس روی صفحه اینستاگرام هزاران کیلومتر دورتر من را وادار کرد لب باز کنم که "عجب مودی!" همه چیزی این فرش داد می‌زند که من بافت مود هستم. رنگش، نقشه، اندازه، ترکیب‌بندی رنگی و همه چیز، حتی بافتش! (چه بسا که بتوانم با خیال راحت ادعا کنم که این فرش از من، مودی تر است.) اما زیر عکس نوشته بود: "دُرُخش" صاحب فرش عکس را با عنوان درخش معرفی کرده بود و من قبل دیدن مارک فرش مطمئن بودم که این کار در مود بافته شده و وقتی ورق زدم دیدم مارک دارد و نوشته شده است "ولی نقاش مود 250". برای صاحب فرش کامنت گذاشتم که این فرش مارک دارد و شما نوشتید درخش و صاحب صفحه نوشت که این بافت ظریف کار درخش است. یکبار در همین صفحه نوشتم که بعضی چیزها را در مورد فرش غریزی یاد می‌گیریم، با ما بزرگ شده‌اند و شاید توضیح دادن‌شان برای کسی که با فرش بزرگ نشده باشد، کار ساده‌ای نباشد اما از آنجایی که به قول بسیاری در این آشفته بازار هر چیزی ممکن است و من می‌دانستم که خانواده‌ای هم با نام نقاش در درخش زندگی می‌کنند، نظر نهایی را موکول کردم به پرسیدن از آقای پدر.

آقای پدر آن روز در دسترس نبود و روز بعد من کار داشتم و گرفتار بودم و روز بعد از آقای پدر که پرسیدم نظرم را تأیید کرد که فرش اگر چنان مارکی دارد، قطعاً در مود بافته شده است و این آقا و این خانواده هیچ وقت در درخش فرش نبافته‌اند که فرش بافی خانوادگی بعد از مرگ این آقا تعطیل می‌شود چون دو پسرش سراغ کار و حرفه دیگری می‌روند.

فرشبافی در مود مثل جرقه خیلی پرنوری بود که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود و رسماً بعد از اعدام شدن اسدی و برچیده شدن کارگاه مصباح دیوان -که در مورد این کارگاه هم نوشته‌ام و دوباره هم می‌نویسم- عملاً فرشبافی مود رو به خاموشی می‌رود.

گرچه فرشبافی مود قدمت فرشبافی درخش را ندارد اما بافته شدن فرش‌های مصباح دیوان کفایت می‌کند که مطمئن باشیم که فرشهای کارگاهی باف خیلی نفیسی هم در مود بافته شده است و به صرف بافت ظریف نمی‌شود، فرشی را از مود بودنش معاف کرد.

اصل این نقشه را از بافته‌های کرمانی گرفته‌اند اما این سروریخت و این آرایش و این ترکیب رنگ فقط و فقط مختص مود است.


برچسب‌ها: فرش ایران, فرش مود, فرش خراسان, نقش سعدی
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۷ساعت 19:53  توسط آرزو مودی   | 

فرش قفقاز

فرش قفقاز - جنوب شرقی منطقه قفقاز - نیمه دوم قرن نوزدهم - 108 × 265

 

حافظه تصویری باز هم فرمودند که این فرش آشناست.


برچسب‌ها: فرش قفقاز, این آبی‌های دوست داشتنی
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۵ساعت 8:13  توسط آرزو مودی   | 

قفقاز؟ ماهی‌درهم؟؟؟

فرش قفقاز - منطقه آذربایجان - 92 × 498 - نیمه دوم قرن نوزدهم

 

ماهی‌درهم؟ قفقاز؟ جل‌الخالق...

هنوز قضیه کرد بودن بافته پست قبل هضم نشده است که امروز در کاتالوگ همان حراجی این را دیدم و... من هیچ وقت هیچ نقش ماهی‌درهمی که در حوزه قفقاز بافته شده باشد را ندیده بودم و تنها حدسم این است که آذربایجان ایران را هم علی‌الحساب سر قفقاز حساب کرده باشد.

 

ماهی‌درهم از آن نقش‌هایی است که می‌شود بر سرش قسم خورد چون کاملاً ایرانی است و ترک‌ها (ترکیه) اصلاً این نقش را نمی‌بافند و در قفقاز هم بافته نمی‌شود (می‌شود؟!!!) در هند اما می‌بافند و ما هم می‌توانیم هند را در این مورد سر ایران حساب کنیم!

پینوشت: به جان خودم که کسی کاغذپاره‌های شخصی که اطلاعات را وارد سایت می‌کرده است، به هم ریخته...


برچسب‌ها: فرش قفقاز, نقش ماهی‌درهم, این آبی‌های دوست داشتنی
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۵ساعت 8:11  توسط آرزو مودی   | 

فرش کلیایی

فرش کلیایی - 102 × 189 - حدود 1900 میلادی

 

این حاشیه‌های پهن ساده‌باف دوربه‌دور فرش را در دو منطقه دیگر می‌شود دید، اول فرش‌های بخشایش و دوم فرش‌های آقای پدر! آقای پدر عاشق این حاشیه‌های پهن خالی‌باف! دور به دور فرش است. حتی دیده شده است گلیم‌باف‌های پهن ساده‌باف کاملاً سفید بی‌نقش و نگاری را دور به دور فرش و با جسارت کامل کار کرده است! و منتظرم روزی عکسی از یکی از کارهایش برایم بفرستد که عرض گلیم‌باف دوربه‌دور با عرض خود فرش برابر باشد!!!

هر چقدر هم سعی کردم با متوسل شدن به اصول ترکیب بندی و مبانی فرم زیر پایشان را خالی کنم، آقای پدر تن نداد (من هم مثل گذشتگان فرشبافم چنین خالی بافی‌هایی را دوست ندارم و به چشمم کاملاً غریبه هستند.)

گاهی به نظر می‌رسد این فضای خالی، در قیاس با هنرِ؟؟؟ بگوییم خاورمیانه یا هنر ایران یا هنر اسلامی یا اصلاً هنر هندواروپایی (نمی‌دانم کدامیک می‌تواند درست‌تر باشد) عاریتی باشد. این هنرهایی که اسم بردم، همگی از فضای خالی واهمه داشته‌اند! و آخر کار پیچِ بندی یا گوشه گلی یا تیزی برگی را می‌کشاندند به فضای خالی و پر می‌شد. بعد ناگهان در فرشی مثل بخشایش یا اصلاً همین کلیایی سروکله آن‌ها پیدا می‌شود.

و... صد البته نقش قاب قرآنی کف ساده کرمان که صددرصد عاریتی و وارداتی و محصول فرش‌بافی خارجی در آن منطقه از ایران است!

فکر کنم روی وبلاگم فقط یک کلیایی دیگری داشته باشم.

با اینکه این فرش را هم از روی کاتالوگ حراجی چند پست پیش برداشتم، بسیار برایم آشنا بود، یک وقت دیدید برگشتید عقب و روی همین وبلاگ جای دیگری و در پست دیگری گذاشته باشمش. اگر بود آگاهم کنید.

 

پینوشت شبانه: من از صبح که این عکس را گذاشته‌ام اینجا، مدام برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم و با خودم می‌گویم یعنی از خودم می‌پرسم... چرا این فرش به چشمم کردی نمی‌آید... و طبعاً نمی‌فهمم چرا کردی بودنش به چشمم راست نمی‌آید، اگر نوشته بود بختیاری یا حتی نوشته بود قفقازی شاید اینقدر ذهنم گرفتارش نمی‌شد اما کردی؟؟؟!!! فکر کنم فقط کلگی بودنش را به کردی بودنش قبول دارم و بس.


برچسب‌ها: فرش ایران, فرش کلیایی, فرش کردی, کلگی
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۷/۰۹/۰۳ساعت 9:1  توسط آرزو مودی   | 

علی الحساب!

چرا اصلاً لازم است که این مقاله ها را بخوانیم و چرا من فکر میکنم که این پاسخ مناسبی، به جای عصبانیت، به رفتار دانشجوی بی فکر چند پست پیش خواهد بود؟

شما هم به اینها فکر کنید، برمیگردم و سعی میکنم تا پایان امروز به این پرسشهای خیلی مهم پاسخ بدهم.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۷/۰۹/۰۲ساعت 9:3  توسط آرزو مودی   | 

مقاله‌ها 1

یک کار بزرگ پردردسر وقت‌گیر نفس‌گیری زیر دست دارم که احتمالاً تا روز بعد از عید تولد پیامبر تمام بشود و بعد اندک جای بیشتری برای نفس کشیدن و پرداختن به کارهای مهم دیگری برایم خواهد ماند. در نتیجه برای خواندن مقاله تا تمام شدن این کار به من وقت بدهید اما من مقاله اول را انتخاب کردم. مقاله را می‌توانید از این آدرس دانلود کنید و اگر مایل بودید شما هم با من این مقاله را بخوانید و بعد من می‌آیم و در مورد مقاله با هم حرف می‌زنیم. مقاله کاملاً تصادفی و با جستجوی عبارت "فرش سیستان" انتخاب شده است.

توضیح بسیار مهم: شما به عنوان نویسنده مقاله، هر مقاله‌ای و هر نویسنده‌ای، کاملاً حق دارید با نظرات من مخالف باشید و من هم کاملاً حق دارم اشتباه برداشت کنم و به راه خطا بروم اما چیزی که وضعیت بهتری را پیش روی ما قرار خواهد داد مکالمه و گفتگو است. اگر به عنوان نویسنده مقاله با چیزی که می‌نویسم موافق نیستید فقط کافی است کامنت بگذارید و موضوع را روشن کنید.

تذکر بسیار مهم: کامنت‌های خصوصی بی‌ادبانه را با اسم خود شما، یعنی نویسنده مطلب یا هر کس دیگری، بازنشر می‌کنم پس جداً از گذاشتن کامنت‌های خصوصی خودداری کنید. اگر دیگران هم به طرفداری از شما کامنت بی‌ادبانه‌ای بگذارند، آن کامنت را به اسم خود شما بازنشر خواهم کرد. باشد که دست از بزن‌ودررو برداریم.


برچسب‌ها: فرش سیستان, مقاله‌ها
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۷/۰۹/۰۲ساعت 8:8  توسط آرزو مودی   |