ای کسانی که دربهدر شده موضوعید برای پایاننامه... بیایید و در مورد محتشم و فرش معروفش و کارگاهها و نقوشش و ویژگیهای بافتههایش و مدت زمانی که کارگاه دایر بود و تعداد آدمهایی که در این کارگاهه کارکردند و تعداد ساعت کارشان کار کنید تا یکبار برای همیشه ثابت کنیم این حجم بافتههای کاشانی یا غیرکاشانی که با نام محتشم فروخته میشوند، محتشم نیستند و فقط حیلهای است برای فروختنشان.
برچسبها:
فرش محتشم,
فرش کاشان,
فرش ایران,
پایان نامه
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۶/۰۳/۰۵ساعت 9:18  توسط آرزو مودی
|
این را حتما باید اینجا بنویسم که همه آنهایی که در مورد فرش کار میکنند بخوانند و بدانند و به ذهن بسپارند که کسانی که روی فرش ایران کار کردهاند و ایرانی نبودهاند، اغلب کسانی که روی فرش ایران کار کردهاند و ایرانی یا شرقی نبودهاند اشتباههای باورنکردنی در مورد فرش مرتکب شدهاند. ملیت، کشور یا میزان مهارت و تخصص این آقایان در امر فروش فرش از آنها متخصص در معنای آکادمیک و علمیش نساخته است. بسیاری از کسانی که در مورد فرش شرق نوشتهاند تاجر بودهاند و میتوانم بگویم بیش از هشتاد درصد از این آقایان در سایر زمینهها هیچ گونه مطالعهای نداشتهاند و بسیاری از قضاوتهایشان فاقد پشتوانه علمی است. شاهدش میشود بسیاری از ادعاهایی که آلستر هال در کتاب گلیم در مورد عشایر مخصوصا قشقاییها میآورد. بسیاری از استادانی که در دانشکدههای مختلف فرش مشغول به کار هستند و حتی نمیتوانند اسم این دست از کتابها را درست تلفظ کنند به این مساله هیچ توجهی ندارند و نتیجهای که با استناد به این قضاوتهای غلط به دست میآید و صادرکنندگانشان به خودشان مفتخرند که کتابهای خارجی را غلط-غلوط خوانده و فهمیدهاند، هیچ پشتوانه علمی ندارد و بیش از آنکه راهگشا باشد مایه خجالت است.
بسیاری از این متخصصین فرش که در مورد فرش نوشتند تاجر فرش بودند. آنچه نوشتهاند حاصل سالها تجربهایست که در بازار و بازرگانی فرش به دست آوردهاند و نه بیشتر. اطلاعاتی را که در مورد خود بافته از طراحی تا نوع مواد مصرفی و شکل بافت یا منطقه بافت میدهند، میتوان تا حدی قابل قبول دانست و پذیرفت اما اطلاعات جانبی را باید با احتیاط بسیار زیاد خواند و به کار گرفت. حتی در مورد اطلاعات و موضوعات پیش گفته نیز نمیتوان به سادگی به این دسته اعتماد کرد چرا که در اینجا نیز با خطاهای فراوانی مواجه هستیم. نمونه و شاهد آن نیز مناطق بافت است. بسیاری از قالیچهها یا بافتههایی که به یک نام خاص، مثلا مشهد، خوانده میشود در مشهد بافته نشدهاند؛ بلکه در مشهد فروخته یا خریده شدهاند. این خطای خاص در مورد مناطق بافت را تا جایی که دلتان بخواهد میتوان بسط داد و نتایج عجیب و غریبی را از بین بسیاری از نوشتهها بیرون کشید.
همه حرف من این است که صرف خارجی بودن یا انگلیسی بودن یا آلمانی بودن یا آمریکایی بودن یک نویسنده و یک کتاب به آن اعتبار نمیبخشد. حوزه پژوهشی فرش حوزه بسیار بستهای است. کمتر کسی به صورت کاملا تخصصی، علمی یا آکادمیک به زوایای مختلف آن پرداخته است. حتی بسیاری از پژوهشگران حوزههای مختلف روی سفال، نقاشی، معماری و... کار کردهاند اما تا امروز که این خطوط را مینویسم ندیدهام کسی به فرش، خارج از فرش بودن آن، پرداخته باشد مگر در مواردی بسیار محدود و خاص. بسیاری از آرا و نوشتههای موجود حتی حاصل نقل قولهایی است که یک فرش فروش یا دلال در یک منطقه از زبان مردم محلی شنیده است. نمیگویم این اطلاعات کامل ردشدنی هستند و باید آنها را نادیده گرفت اما برای نادیده نگرفتن و استناد کردن بدانها حتما و حتما باید دامنه جستجو را وسیعتر کرد، کتابها و مقالههای بیشتری خواند و همیشه منبع ذکر این اطلاعات را مد نظر داشت.
***
Enza Milanesi در صفحه 56 کتابش با عنوان The Carpet نوشته است که اولین نمونه از قالیچههای نماز در منطقه اوشاک در اواسط قرن 15 میلادی (!!!) بافته شدهاند. نویسنده مذکور هیچ منبعی را برای چنین ادعای عجیبی نمیآورد که بر چه اساسی در کتابش مینویسد قرن 15 میلادی که برابر است با قرن نه هجری آغاز بافت قالیچههای نماز بوده است. چنین ادعایی کاملا غلط و نادرست و غیرقابل استناد است زیرا آغاز بافت قالیچههای نماز در قرن 15 میلادی (!!!) نبوده است و این گفته با استناد به متن و مرجع واقعی و قابل دسترس که بشود به آن مراجعه کرد، قابل اثبات است. ما هنوز نمیدانیم که آغاز بافت قالیچههای نماز چه وقت بوده است و شاید هیچ وقت نتوانیم به یک زمان قطعی و مشخص برسیم اما آنچه که قطعیست این است که آغاز بافت این دستبافتهها قرن 15 میلادی نبوده است.
یک توضیح: داوری داور خارج پایاننامه ام جز در یک مورد که مربوط میشد به روش تحقیق و شکل پایاننامهنویسی غیرعلمی و تاسفآور بود. کسی که با عنوان دکتر روبهروی من نشسته بود نه تنها پایاننامه را نخوانده بود (که چندان چیز غریبی نیست که داور پایاننامه را نخواند! (بله همین اندازه دردناک)) بلکه آن چند صفحهای که ورق زده و چیزهایی که به چشمش آمده بود را هم بد و غلط و اشتباه داوری کرد. جالب است بدانید که در نظر بسیاری از دانشجویان گروه فرش این دانشگاه داور مذکور از جمله آدمهای باسواد حوزه فرش است که نیست. دیشب که این پست را نوشتم واقعا خشمگین بودم. هنوز باقیمانده عصبانیت دفاع یک ماه پیش در من بود. پست را با همان عصبانیت منتشر کردم اما بعد و در طول شب به این فکر کردم که چاره این کار عصبانیت نیست و با خالی کردن خشمم بر سر این آدم آنهم اینجا اتفاق خاصی نخواهد افتاد. در نتیجه پست دیشب را ویرایش کردم.
برچسبها:
دانشگاه,
پایان نامه,
فرش
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۳/۰۳/۰۶ساعت 0:48  توسط آرزو مودی
|