vivian maier
دنبال بهانه میگشتم که این سایت و این خانم را معرفی کنم که مرضیه رسولی اینجا خیلی مختصر در موردش نوشته بود و من خواندم. دوست داشتم دیگران هم ببینند و بخوانند و نیافتم و منصرف شدم. نشستم به تماشای عکسهایی که گرفته بود و به این عکس بالا رسیدم که هم فرش ایرانی با زمینه "این آبیهای دوست داشتنی" دارد و هم خود خانم مایر را دارد و هم بهانه پیدا شد.
***
این خانم دوباره من را برد سر یکی از بحثهایی که همیشه با آدمهایی که ادعای دوست داشتن چیزی را میکنند و بعد سر این موضوع غر میزنند که هیچ وقت نتوانستهاند آنطور که دلشان میخواهد به آن بپردازند، میکنم. خانم مایر پرستار بچه بوده و همیشه دوربینش گردنش بوده و عکس گرفته و این شده حاصل کار که کس دیگری درست بعد از مرگش آنها را کشف کرده، دیده و منتشر کرده و الخ... بحث من اینجا حتی کیفیت کار خانم مایر نیست که تخصصی هم حتی در این زمینه ندارم. بحثم سر انجام دادن یک کار است؛ دقیقا انجام دادن یک کار و نه صرفا برنامه ریختن و رویا دیدن و آرزو داشتن بلکه دقیقا انجام دادن آن کار. مساله دقیقا به همین سادگی و به همین سختیست. اگر فکر میکنید نقاش خوبی هستید باید نقاشی کنید. هیچ وقت فردا نخواهد آمد. اگر عکاس خوبی هستید –از جمله خواهر خودم- باید عکس بگیرید. حتی گاهی مهم نیست با چه دوربینی بلکه ثبت آن عکس خیلی مهمتر از نوع دوربینی است که به کار میبرید.
حالا که دستمان به معرفی لینک و نمایش سایت باز شد این مصاحبه با یکی از آدم خیلی حسابیهای این مملکت را هم ببینید.
برچسبها: فرش و عکس, فرش در تاریخ