مرده پیچ بختیاری یافتم.
واقعی بود و واقعا وجود داشت.
هیچ شباهتی با هیچ قالیچه نمازی نداشت. نقش محرابی هم نداشت. اصلا از این گروه نبود.*
با تشکر از فرش فروشهای بازار فرش اصفهان که کمک کردند.
مردها گفتند "چهارلَنگ" و "هفت لَنگ" آن را میبافند.
*من واقعا مشتاقم گوشی تلفن را بردارم و از آن بنده خدایی که حتی چند روز پیش داور اولین دانشجوی دکتری دانشگاه هنر اصفهان بود(!)–در یکی از رشتههایی که هیچ ربطی به این آدم نداشت- بپرسم آقای دکتر! کدام منطق؟ سواد؟ عقل؟ تحلیل؟ دانشی به تو گفت مردهپیچهای بختیاری به پایان نامه من ربط دارند که از آن اسم میبری و از من میپرسی چرا در پایاننامه هیچ اسمی از آنها نیست؟
مشکل من اینجاست که این آدم و خیلیهای دیگر به استناد یک مدرک دکتری که کسی نمیداند چطور و اغلب از کجا به دست آمده، چیزهایی را داوری میکند که هیچ سواد و شناختی نسبت به آنها ندارد. بخش زیادی از دانشجویان دانشکده هنر ادیان دانشگاه هنر اصفهان که از رشته هنر اسلامی فوق لیسانس میگیرند، لیسانس فرش دارند و این دانشکده حتی یک نفر آدم باسواد با صلاحیت برای داوری، مشاوره، راهنمایی پایاننامه این افراد که به شکلی همیشه با فرش در ارتباط است، ندارد.
برچسبها:
مرده پیچ,
بختیاری
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۳/۱۲/۱۲ساعت 13:52  توسط آرزو مودی
|
هفته گذشته مدام درگیر کارهای پایانی پایاننامه لعنتی بودیم و اگر به اصرار یاسمن نبود ترجیح میدادم برای استفاده از کتابخانه دانشکده همچنان دانشجو بمانم و سراغ کارهای پایانی و تسویه حساب نروم اما گویا نمیشود و کاری است که باید انجام داد. یکی از کارهایی که باید انجام میدادیم این بود که ایرادهایی که داورها به پایاننامه گرفتهاند را درست میکردیم و تاییدشان را میگرفتیم که پای یک سری برگه را امضا کنند که بله دانشجو آنچه باید اصلاح میکرده را اصلاح کرده و الخ. همین موضوع باعث شد بعد از 5 ماه پایاننامه را باز کنم و ببینم داور به چه چیزهایی ایراد گرفته که در صورت قابل قبول بودن آنها را اعمال کنم که نکردم و نخواهم کرد چون هیچکدام از ایرادهایی که گرفته شده بود (به غیر از یک مورد) علمی و درست نبود و نشاندهنده بیاطلاعی کامل داور از پژوهشی بود که انجام شده بود مثلا ایرادی که صفحه به صفحه استاد داور خستگی ناپذیر به آن اشاره کرده بود زیاد بودن 800 موردی بود که بررسی کرده بودم و تقریبا هر صفحه تذکر داده بود که 800 مورد، 125 مورد، 400 مورد زیاد است و نشاندهنده نقص این پایاننامه است که نیست و اگر پایاننامه من یک نقطه قوت داشته باشد همین گستردگی زیاد است که باعث شده ایده را پیدا کنم.
تنها مورد قابل توجه در میان نوشتههای استاد داور جایی بود که به یک اصل اساسی اشاره کرده بودم دال بر اینکه تفکیک بافتههای شرقی نه بر اساس نقش و طرح که دقیقا بر اساس اندازه آنهاست و اینکه قالیچه نماز بافتهای است که اندازه مشخصی داشته باشد و نه طرح مشخصی و الخ. داور ایرادی گرفته بود که مثل باقی ایرادها فاقد پشتوانه علمی بود اما به دو نمونه اشاره کرده بود اول مردهپیچهای بختیاری بود و دوم فرشهای مزار. من در مورد فرشهای مزار وقت کار کردن خواندم و زیاد جستجو کردم اما به جز تعدادی عکس در کتاب کسانی مانند پوپ و ...چیز بیشتری نیافتم. عکس و نمونههای زیادی را پیدا کردم که فقط فرشباف نبودند بلکه گاهی پارچههای مخمل و ترمه و ... بودند اما در مورد گزینه اول یعنی مردهپیچها نه تنها پیش از این چیزی نشنیده بودم که تا حالا حتی یک نمونه از آنها را ندیدهام و پیش از هر کسی باعث تعجب خودم شد که چطور ممکن است بافتهای باشد که من ندیده باشم که بود. زیاد جستجو کردم. کتابهایی را که در اختیار داشتم ورق زدم –با اینکه مطمئن بودم در این باره در هیچ کدام از آن کتابها چیزی نوشته نشده است. جستجوی من تا امروز هیچ نتیجهای نداشته است. اگر کسی از خوانندگان این وبلاگ چیزی بیشتر از یک اسم در مورد این بافتهها میداند سپاسگزار خواهم بود اجازه استفاده از دانستهها و اگر عکسی هست، عکسها را به من هم بدهد.
برچسبها:
مرده پیچ,
بختیاری,
فرش مزار
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ساعت 12:5  توسط آرزو مودی
|

یرهای سنگی را کجا میبینیم؟ عموما بر روی قبرها مخصوصا در میان لرها. اما این شیر سنگی با این دهان گشاد را روبهروی عمارت امیرمفخم بختیاری در دزک، روستایی در 32 کیلومتری شهرکرد در استان چهارمحال وبختیاری گذاشتهاند. نمیتوانم بگویم جایش از همان اول اینجا بوده است و نمیتوانم بگویم نبوده است. راهنمای عمارت که ساختمان را نشانمان داد و خودش لر و از همان منطقه بود هم چیزی در این باره که شیر از همان اول اینجا بوده یا بعدا منتقل شده است، نمیدانست.
برچسبها:
شیر سنگی,
بختیاری,
قبر,
میراث فرهنگی
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۳/۰۳/۱۷ساعت 5:46  توسط آرزو مودی
|
آقای مورخ میگفت بختیاریها برای عزا هم ساز و دهل میبرند و میزنند. ما هم در بیرجند ساز و دهل داریم اما فقط برای شادی مخصوصا برای ختنه سوران. برای عروسی هم ساز و دهل میزنند اما در بیرجند "ساز-دهلی" عموما ساز ختنهسوران است. آقای مورخ این را هم گفت ساز و دهلی که بختیاریها برای عزا میزنند کاملا غمگین است و هیچ نسبتی با ساز و دهل شادی ندارد. ما در بیرجند برای عزا ساز و دهل نمیزنیم یا بهتر است بگویم اکنون دیگر در بیرجند برای عزا ساز و دهل نمیزنند. اگر قبلا بوده است من خبرش را ندارم.
اگر اشتباه نکنم در بیرجند ساز و دهل شادیها رقص هم دارد؛ یک رقص مردانه.
برچسبها:
سوگ,
عزا,
بختیاری,
سازودهل
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۰۵ساعت 0:5  توسط آرزو مودی
|