
فرش کازاک - قفقاز - 1860 میلادی
این عکس هم از همان حراجی اسکینر آمده است و نشان اسکینر هم کنار قالیچه پیداست. برای من علاوه بر طراحی و نقش پاکیزه متن حاشیه فرش هم قابل توجه بود. بافنده نقشی اصالتا منحنی را به شکلی مطلوب با آرایشی هندسی بافته است.
برچسبها:
فرش قفقاز,
فرش کازاک
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۶/۰۷/۲۹ساعت 16:17  توسط آرزو مودی
|
دیدم حیف است این نظر آقای رضاعلی صرفاً در بخش کامنتها باقی بماند. آنچه که ایشان مطرح کردهاند برای من هم همیشه پرسشی بی پاسخ بوده است که چرا از تولیدات داخلی به ویژه فرش حمایت نمیکنیم و بابت چیزهایی پول میدهیم که گاهی به لعنت خدا هم نمیارزند. این حجم مصرف گرایی دوزاری نه متعلق به فرهنگ ماست و نه به شکل زندگی ما.
واقعا بعضی از وقت ها برایم سئوال به وجود می آید :
چـــــــــــــــــــــــرا خانم ها حاضرند برای یک دکوری وارداتی از چین و یا هر جای دیگر پول هنگفت بدهند اما حاضر نیستند بجای آن یک زرع و نیم اصیل قدیمی دوست داشتنی به دیوار منزل آویزان کنند. چقدر از فرهنگ دوست داشتنی و افتخار آمیز خود دور شده ایم؟
در یک سفر در اروپا در منزل یک آلمانی دیدم خانمی با افتخار تعریف می کرد این قالیچه را پدر بزرگم از ایران خریده و تا بحال در خانواده ما بوده.
آقایان دولتی نگاهی به داخل داشته باشیند با فرهنگ سازی می شود فرش دستبافت را به سبد خرید خانوار ایرانی بجای کالاهای بی مصرف وارداتی قرار داد. هر چند می دانیم چون منافع یک سری آدم های سودجو اجازه این کار را به شماها نمی دهند. شماها هم متضرر می شویند.
در نمایشگاه زرع و نیم های سنقرکلیائی خوبی دیدم حدود پانصد هزار تومان بروی هم انباشته شده بود و مشتری نداشت و آن وقت مصرف کننده می رود سیصدهزار تومان بلکه بیشتر می دهد تا یک زرع و نیم ماشینی بخرد. در صورتیکه در آینده هیچ سرمایه ای بواسطه خرید آن ندارد. و هزار مرض پوستی و کمر درد و غیره را برای خود و اهل خانه به ارمغان می آورد.
پدرم سالهاست تلاش میکنند کار خوب هدیه دادن فرش را رواج بدهند که متأسفانه هنوز در خانواده و در میان دوستان و آشنایان خودمان بازخورد نداشت. سالهاست که ما برای چشم روشنی عروس و پاتختی و سایر موارد طلا و کاسه-بشقاب نمیخریم و فرش و قالیچه هدیه میدهیم و به دیگران هم توصیه میکنیم چنین بکنند و آنها به بهانه واهی گران بودن فرش چنین نمیکنند. این حجم کاسه و بشقاب و قابلمه و اتو و ساعت (نمیدانم هنوز هم از این آتوآشغالها چشم روشنی میبرند یا نه؟!) به درد هیچ عروسی و نوزاد تازه متولدی نمیخورد اگر فرش گران است میشود که چند خانواده با هم شریک بشوند و یک قالیچه بخرند. حتی لازم نیست قالیچه نفیس آنچنانی ابریشمی باشد (که شخصاً از این ابریشمیجات دستباف بیزارم). یک قالیچه زیبا تمیز و مرتب دستباف هم کفایت میکند و به نظر من میتواند حتی برای آن نوزاد تازه متولد هم سرمایهای باشد برای بعدها که بزرگ میشود؛ مطمئناً اینچنین هدیهای، چه فرش باشد یا قالیچه، سالهای سال و شاید نسلها میتواند یادآور خاطرهای یا خاطرههایی از یک زندگی جدید یا یک اتفاق خوب و خوش باشد.
برچسبها:
کامنتهای وارده,
خرید فرش,
فرش دستباف ایرانی بخریم,
فرش ماشینی نخریم
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۲۷ساعت 9:54  توسط آرزو مودی
|
MANASALI, SHIRVAN AREA, AZERBAIJAN, CIRCA 1860
چیزی که همیشه برای من در مورد این دسته از بافتهها عجیب و قابل توجه بوده و خواهد بود، پیروی و وفاداری بیقید و شرطشان از ساختاری معین است. گاهی اوقات به نظر میرسد نقوش با کمترین تغییری و تبدیلی در ساختاری کاملاً روشن و معین بافته میشوند و گویی تمامی بافندگان این دسته بافتهها در کل این منطقه، به دلیلی نامعلوم، بیقید و شرط از قاعدهای کاملاً روشن پیروی میکنند. (این بی قید و شرط بودگی را عموماً در عملکرد بافندگان دیگر مناطق یا بافندگان همین منطقه اما در مواجهه با نقوش دیگر نمیبینیم و بارها در همین وبلاگ شواهد بسیاری را از این –گاهی- خیرهسری بافندگان آوردهام). در این دسته بافتهها تغییرات بسیار اندک هستند و گاهی، فقط گاهی، رنگها اندک تغییری را نشان میدهند و به نظر میرسد بافنده، هنگام بافت این دسته بافتههای آیینی*** (تنها اسمی که بعد از پنج سال کار کردن میتوانم با خیالی آسودهتر به این دسته از بافتههایی بدهم که به اشتباه به قالیچه نماز شهرهاند)، به دلیلی نامعلوم حتی دیگر پیرو تخیل خود نیز نیست و تنها آن چیزی را میبافد که باید ببافد.
چرا؟ هنوز نمیدانم.
*** آیینی از آن جهت که معتقدم اساس شکل گیری این بافتهها و کاربرد بعدیشان ارتباط مستقیمی با اجرای آیینی داشته است که در صد یا دویست سال گذشته به اشتباه نماز تلقی شده است. به عبارت دیگر عدم وجود تفاهم متقابل، کارشناسان خارجی را به نقطهای سوق داده است که این دیدگاه غلط را رواج دادهاند که این بافتهها –بنا به وجود شباهتهای قرینه با محرابها- قالیچه نماز هستند؛ در صورتی که چنین نیست. در پایان نامه فوق لیسانسم نشان دادهام که این بافتهها ارتباطی بیبدیل و مشخص با مرگ دارند. کاربرد آیینی این بافتهها هیچ ارتباطی با نماز و برپا داشتن نماز ندارد. این دسته بافتهها – با در نظر گرفتن اندازه بزرگی که دارند- برای گذاردن نماز هیچ کاربردی نداشتهاند و ندارند. به عبارت دیگر بافتههایی که برای برپا داشتن نماز استفاده میشوند، به دلیل کاربری موقتشان که پس از پایان نماز و پاک ماندن عموماً جمع میشوند، بافتههایی کوچک هستند.
برچسبها:
فرش قفقاز,
فرش شیروان,
قالیچه نماز,
نقش بته
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ساعت 6:55  توسط آرزو مودی
|

سایت Skinner این کلگی زیبا را بر روی صفحه پیشواز حراجی جدیدش در این آدرس قرار داده است (لطفاً بر روی کلمه آدرس کلیک کنید شما را به صفحه حراجی جدید این شرکت خواهد برد).
در صفحه 34 کاتالوگ این حراجی در توضیحات مربوط به این فرش فقط به شمالغرب ایران و تاریخ 1850 میلادی اشاره شده است. این کاتالوگ به ما نمیگوید که این فرش دقیقاً در کدام نقطه از شمالغرب ایران بافته شده است. اگر از من بپرسید شاید میگفتم سراب ولی ویژگیهای این کلگی قرابت چندانی با کارهای سراب ندارد. نقشها درشتتر هستند و نوع رنگ آمیزی نیز با کارهای عموماً تیره و تار سرابی نمیخواند. به بافت فرش دسترسی نداریم و میبایست بر اساس ویژگیهای ظاهری منطقه احتمالی بافت را حدس بزنیم. هریس؟ در هریس ندیده ام کلگی ببافند. آیا ویژگیهای طراحی ما را به سمت نقاط مرزیتر نمیکشاند؟
برچسبها:
فرش ایران,
شمالغرب ایران,
کلگی
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۲۳ساعت 10:0  توسط آرزو مودی
|
نمیدانم بهتر بود اینها را اینجا بنویسم یا در صفحه اینستاگرامم ولی چند روزیست که مهمانی داریم و روز اول اصفهان آمدنش از ما آدرس رستورانی را خواست که غذای ارمنی داشته باشد که نداشتیم. شکی نیست که من آدم رستوران رفتن نیستم. کمتر اتفاق میافتد از خوردن غذای بیرون لذت ببرم که عادتی است که مادرم برایمان ساخته است اما سالی اگر یکبار یا دوبار هم بیرون از خانه غذا خورده باشیم، خبر رستورانهای جلفا که دو قدمی خانه است را باید داشته باشم اما هیچ وقت ندیدهام در هیچ کافه یا رستورانی غذائی با عنوان ارمنی داشته باشند و حالا که دوستمان میگوید، عجیب بودنش بیشتر هم به چشم آمده است.
برچسبها:
ارامنه ایران,
جلفای اصفهان
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۶/۰۷/۲۲ساعت 11:25  توسط آرزو مودی
|
حراجی skinner این بافته را برچسب سنه (سنندج) زده است!
هرگز چنین طرحی نه در نه سنه و نه در هیچ کجای دیگری ندیده بودم.
طرح و نقش این بافته هیچ مناسبتی با سلیقه من ندارد و فقط شگفتیام از دیدن این طرح و نقش که گلهای بزرگ زمینه یادآوری دوری از گلهای ملایری است، باعث شده عکسش را بگذارم.
برچسبها:
فرش سنه,
فرش سنندج,
فرش ایران
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۶/۰۷/۲۲ساعت 11:18  توسط آرزو مودی
|
دیشب که پست قبل را گذاشتم شاید زیادی حوصله ندار بودم و فکر میکردم از تکرار حرفهای همیشگی خسته شدهام و شاید چون قرار بود مهمان بیاید و من هم اصرار داشتم، همان موقع جواب بدهم و همه چیز درهم-برهم شد. الان هم فکر میکنم من آدم مناسبی برای نظر دادن در مورد این جور مسائل نیستم. اینکه چه بخوانم یا نخوانم؟ این را بخوانم یا نخوانم؟ یک عضوی یا محرکی یا بخشی در مغز باید باشد که رابطه مستقیمی با استدلالهای مالی دارد و من آن عضو را ندارم و یک عضو اضافهای دارم که کلاٌ سرخوش است و همیشه فرمان به انجام کارهایی میدهد که نباید و همین است که الان اوضاع به این شکل در آمده است و همه از من توقع معجزه دارند و من هیچ تمایلی به معجزه ندارم.
منظورم این است که باقی آدمها وقت انتخاب رشته تحصیلی مسائل مالی را هم در نظر میگیرند و من فکر کنم به آخرین چیزی که فکر کردم که آن هم خیلی بعدتر و وقت مستقل شدن بود، مسائل مالی بود. یک جای زندگی که دیدم دیگر برای کتاب خریدن پول ندارم ***و بخش زیادی از پولم میرود برای اجاره خانه و آن بخشی هم که میماند آنقدر اندک است که به لعنت خدا هم نمیارزد. تازه آن وقت بود که فهمیدم وقت انتخاب رشته تحصیلی باید همان مهندسی کامپیوتر که میخواندم را میچسبیدم و رهایش نمیکرد. چون در هر صورت تصوّر عموم این است که برای یک مهندس کامپیوتر شرایط کاری بهتر و بیشتر مهیاست تا یک عدد کارشناس فرش (و من موافقتی با این تصوّر عموم ندارم).
آنچه که من مینویسم حاصل تجربههایی است که تا امروز داشتهام و باز هم یادآوری میکنم برای پند دادن برای چنین بکن! و چنان نکن! آدم مناسبی نیستم و باید این توصیهها را از کسانی بخواهید که آدمهای موفقی هستند و به تعبیری به جایی رسیدهاند. من آدم سر به هوایی هستم که هزاران چیز در زندگی امتحان کردهام و همین حالا درآمدم از فرش نیست و از جای دیگری و مهارت دیگری است. در اوج بازیگوشیها و تجربه کردنها یادم نرفت که آخر سر باید پول اجاره خانه بدهم و هیچ پژوهشگری و متخصصی نمیتواند بدون نان و غذا زنده بماند. دوستان و خوانندگان بسیاری مشخصاً در مورد فرش میپرسند و من تک به تک جوابهایی دادهام که بنا به موقعیت گاهی دلسردشان کرده است و گاهی دلگرم شدهاند. اینها را مینویسم که نظر خودم را در مورد آنچه تا امروز انجام دادهام، سر جمع کنم و بعداً اگر کسی چنین پرسید ارجاعش بدهم به اینجا و پاسخ آخر از سر گرمی یا سردی نباشد و جواب جامع و کاملی داشته باشم.
- پرسش اول: علم بهتر است یا ثروت؟ وقتی هجده سالم بود و تا چند سال پیش که پول توجیبی دریافت میکردم، میگفتم فقط علم الان میگویم ثروت هم خوب است و علمی بهتر است که ثروت هم داشته باشد اما نه به هر قیمتی. معتقد نیستم همه ما در نهایت باید تبدیل به یک دلال بشویم.
- شما چه میخواهید؟ اگر هیچ چیزی نمیخواهید و دلتان نمیخواهد از جایتان تکان بخورید در اولین فرصت به یک روانکاو یا مشاور یا هر کسی که بتواند شما را از این کرختی در بیاورد، مراجعه کنید. نمیشود که آدم هیچ چیزی نخواهد. البته همه ما تمایلی غریب به ول گشتن داریم اما بحث بر سر آن دسته آدمها نیست. فرض بر این است که روی صحبتم با کسانی است که میخواهند کاری انجام بدهند.
- دوست دارید چرخ-چرخ بزنید و همه چیز را تجربه کنید؟ من میگویم همین کار را بکنید. هزار چیز هیجان انگیز در دنیا وجود دارد که میشود تجربه کرد. اگر ذهن هجده ساله شما میگوید بازیگوشی کن! بازیگوش باشید اما یک بازیگوش هوشیار باشید. در عین بازیگوشی حواستان باشد که آدم همیشه هجده ساله باقی نمیماند و روزی هم پنجاه ساله میشود.
- بازیگوشی کنید اما در کنار بازیگوشیهایتان یک مهارت را یاد بگیرید.
- اگر بتوانید بازیگوشیهایتان را جهتدار و منطبق بر یک هدف انتخاب کنید که دیگر عالیست اما فکر نکنید که در بازیگوشیهای هجده سالگیتان کار راحتی خواهد بود اما دنبالش باشید. این مسیر را پیدا میکنید.
- دانشگاه رفتن دیگر تنها گزینه یاد گرفتن یک مهارت برای کسب درآمد نیست. اگر واقعاً تمایلی به دانشگاه رفتن ندارید، نروید اما بگردید و راهی برای کسب درآمد پیدا کنید. به نظر میرسد، دانشگاه نرفتن گزینههای بهتر و هیجان انگیزتری را پیش رویتان میگذارد. اگر اینطور فکر میکنید، خودتان را از آن محروم نکنید.
- بدون درآمد و پول از زندگی خوب و رسیدن به آرزوهای احتمالی خبری نیست. حتی اگر پدر پولدار دارید هم بهتر است خودتان درآمد خودتان را داشته باشید. آدمها با این چیزها بالغ میشوند. باور کنید با مصرف پول توجیبی خیلی چیزها را از دست میدهید.
- کار کردن فقط برای پول نیست.
- اگر از آن دسته آدمها هستید که درس خواندن را دوست دارید و فشاری هم از سمت خانواده برای داشتن مدرک تحصیلی به سمتتان وارد میشود، پس بهتر است همه توانتان را برای بهترین تصمیمگیری به کار بگیرید. اگر واقعاً دوست دارید کارشناس فرش باشید بروید و در مورد گرایشهای معطوف به این رشته پرسوجو کنید. ببینید بعد از چهار سال پاس کردن درسهای مختلف چه کاره خواهید شد؟ یک طراح؟ یک مرمت کار؟ یک رنگرز؟ یا چی؟
- خیلیها معتقدند الزاماً نبایست با آنچه که خواندهاید کار کنید. من؟ موافق نیستم. چهار سال از بهترین سالهای جوانیمان را صرف خواندن چیزهایی میکنیم که بعداً به هیچ کارمان نیایند؟ اگر از من میپرسید از همان ابتدا تن به چنین کاری ندهید.
- این امکان وجود دارد که بعد از چهار سال تازه مسیر اصلیتان را پیدا کنید که خیلی هم خوب است اما از همان ابتدا با این پیش فرض جلو نروید که حالا مهندسی عمران بخوانم که بعداً کار معماری انجام بدهم. اگر همین ابتدا میدانید آخر کار قرار است معمار باشید. معمار بشوید. معماری بخوانید نه عمران.
- برای تمامی گرایشهای فرش کار هست ولی در دانشگاه عملاً چیزی نخواهید آموخت. تأسف آور است؟ بله. اگر میخواهید تأسف آور نباشد باید، باید، باید خودتان هم کار کنید. اساتید طراحی فرش در دانشگاه به شما طراحی فرش یاد میدهند؟ در نود درصد موارد، خیر. زیرا شما فردا میشوید رقیبشان پس بهتر است کار بلد نباشید. زیرا خودشان هم طراحی فرش بلد نیستند. زیرا فقط درسهایشان را خوب پاس کردهاند که بیایند و بشوند استاد شما ولی عملاً کار بلد نیستند. زیرا پارتی داشتند و توانستهاند این کار تدریس را بگیرند. بدبینانه است؟ بله. میخواهید طراحی فرش بیاموزید؟ بروید بازار. بروید کارگاههای طراحی قالی واقعی. کارهای واقعی ببینید. منت آدمهای کار بلد را بکشید. مطالعه کنید. مطالعه کنید. مطالعه کنید. امیدوارم آنقدر طراحی یادتان بدهند که بفهمید بین طراحی فرش یا مثلاً نقش تذهیب فرقی هست. اگر یادتان ندادند من الان گفتم: "فرق دارند" . اولین نشانه را دادم دستتان. باقی را بجورید و بیابید.
- علی خلیقی – استاد طراحی قالی دانشگاه سیستان و بلوچستان در دهه هشتاد!- سر کلاس حتی به دانشجویانش نمیگفت، اینهایی که میکشید، به هیچ وجه بافته نمیشود؛ اگر بافته بشوند، مشتی نقطه خواهند بود. امیدوارم الان به بدی گذشته درس ندهد.
- دانشگاه امنترین جای دنیاست. واقعیت کار و زندگی بیرون دانشگاه است. چهار سال دانشگاه طوری کار کنید و یاد بگیرید، از هر کانالی که میتوانید که وقت بیرون آمدن برای مواجهه با زندگی واقعی آنقدر توان جمع کرده باشید که حداقل همان ابتدای کار محکم زمین نخورید، یواش زمین بخورید.
- از زمین خوردن نترسید. از نه شنیدن نترسید. نمک زندگی و کار حرفهای است. هیچ راه گریزی هم از آن نیست.
- برای تمامی گرایشهای رشته فرش، هنوز کار هست به شرط آنکه شما چیز بیشتری در دست داشته باشید. چیزی که منطبق بر نیازهای موجود باشد. چیزی که خریدار داشته باشد. پاس کردن خالی-خالی درسهای دانشگاه این توان را به شما نمیدهد.
- فرش یک گزینه خاص است. از یک سو به بازار وصل است از سوی دیگر یک کالای کلان هنری است. هر دوی این گزینهها میتوانند به شما مسیری برای در پیش گرفتن نشان بدهند.
- من به شما نمیگویم فرش نخوانید. نمیگویم برای یک مهندس حتماً کار هست برای شما اگر فرش بخوانید، الزاماً کار نیست. به اینها اعتقادی ندارم. فقط به یک موضوع اعتقاد دارم: برای آدم حرفهای کار بلدی که بخواهد کار کند، کار هست. گاهی جستجوی بیشتری لازم دارد. گاهی هم پارتی لازم دارد. شما دوست دارید کدام طرف بایستید اگر لقمه حاضر و آماده میخواهید، بروید و دلالی کنید.
- اگر از من میپرسید زندگی هم کیفیتش مهم است و هم کمیّتش. دلالی شاید برایتان پول خوبی داشته باشد اما اگر آدمی هستید که چیزی سوای پول هم برایتان مهم است در کنار دلالی کیفیت زندگیتان را هم بالا ببرید.
- هیچ وقت فراموش نکنید که برای هر شرکتی، نیروی کار خوب، سرمایه است. پس نیروی کار خوب باشید. همان اندازه که شما به کار نیاز دارید، شرکتهای تولیدی به نیروی کار حرفهای نیاز دارند.
- کار یاد بگیرید. واحدهای درسی را برای نمره گرفتن بخوانید. استاد خوبی داشتید منتش را بکشید و به زور هم که شده کار را بدزدید. شاگرد فعال با استعداد با پشتکار بدقلقترین اساتید را هم نرم میکند.
- در جنگ زندگی درست بجنگید. دانشجویان و آدمهای بسیار زیادی را میبینم که در جنگ زندگی تقلّب میکنند و بعد از زندگی مینالند و متقلبها همیشه بیشتر مینالند و بیشتر غر میزنند و بیشتر شاکی میشوند.
- هیچ تصوری از وضعیتی که دیگران تصمیم گیرنده اصلی هستند ندارم. من برای هر آنچه انجام دادهام، درست یا غلط، مسئول اصلی بودهام. اگر زندگی با کیفیت خوب رو به بالا میخواهید، شجاع باشید و مسئولیت زندگیتان و هر آنچه انجام میدهید را بر عهده بگیرید، حتی اگر دیگران معتقد باشند اشتباه میکنید و خودتان معتقد هستید کار درست همین است. حتی اگر این احتمال وجود دارد در آینده پیش بینی دیگران درست باشد و پیش بینی شما غلط. مهم است مسئولیت کارهایمان را بر عهده بگیریم بعداً دلیل کمتری برای غر زدن به زندگی خواهیم داشت.
- هیچ کدام از مواردی که گفتم بدون تلاش و زحمت به دست نمیآیند. حتی گاهی برای پیدا کردن آنچه که میخواهید یا آنچه که واقعاً هستید، سالها کار کنید.
- آیا لازم است من هم بگویم برای زندگیتان برنامه داشته باشید. برای برنامههایتان وقت بگذارید. جان بکنید.
- کار کنید.
- به راحتی ناامید نشوید.
- ثابت قدم باشید. زندگی چیزی را به شما بدهکار نیست.
اگر شما هم پیشنهادی در مورد خواندن یا نخواندن رشته فرش دارید، با ما در میانش بگذارید.
شاید بعداً باز هم چیزهایی به ذهنم رسید و این متن را کاملتر کردم.
*** پس با کتابدارها و آدمهای کتابخوان بیشتری دوست شدم!
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۱۶ساعت 15:2  توسط آرزو مودی
|
یکی از خوانندگان وبلاگم در مورد تحصیل در مورد رشته فرش پرسیده بودند. این مطلب را خیلی پیش نوشتهام. (روی کلمه مطلب کلیک کنید). آن روز دخترکی و خانوادهاش سوالی مشابه را پرسیده بودند و من اینها را بعداً نوشتم. پیشنهاد میکنم اگر قصد تحصیل در این رشته را دارید، بخوانیدش.
سال 88 که اینها را نوشتم هنوز امید به بهبود خیلی چیزها داشتم، الان دیگر حتی آن امید را هم ندارم.
نمیگویم در این رشته تحصیل نکنید. من هنوز هم به خیلی چیزها پایبند و معتقدم اما میگویم اگر زندگی راحت و آسوده میخواهید، بی تعارف میگویم این رشته اینها را برایتان نخواهد داشت. شاید سر پرشوری داشته باشید و در حال حاضر فکر کنید میتوانید دنیا را کله-پا کنید اما بین آنچه در ذهن هجده ساله شما میگذرد و آن خبری که بیرون هست، تفاوت بسیار است. برای به موازات رساندنشان باید پوستتان کنده شود.
برای کار خوب، ایده نو، جیب پر پول همیشه بازار کار هست اما... نه به راحتی و با آسودگی.
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۶/۰۷/۱۵ساعت 19:35  توسط آرزو مودی
|
فرش فریدن
تا شما از زیبایی این بافته بی عیب و نقص با این رنگ آمیزی مسحور کننده بهره ببرید، میروم و برمیگردم و در مورد فرش و فرشبافی فریدن که در چند قدمی شهر اصفهان قرار دارد، بیشتر خواهم نوشت.
برچسبها:
فرش ایران,
فرش فریدن,
فرش چادگان
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۱۳ساعت 8:27  توسط آرزو مودی
|
اطلاعات مربوط به این بافته را جایی یادداشت نکردهام و فقط نوشتهام شاهسون و هیچ نظری ندارم که در اصل چه چیزی بوده است. این بافته اینطور تنها و بدون ملحقات کاربردی نداشته است و ملحقاتی بوده است که آن را تکمیل میکردهاند.
برچسبها:
فرش ایران,
فرش شاهسون
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۱۰ساعت 10:21  توسط آرزو مودی
|
در ورامین کناره هم میبافند و قصد داشتم آخرین پست فرشهای ورامین را به یک کناره اختصاص بدهم اما عکسهایی که دارم، کیفیت خوبی ندارند. به جایش این پر نقش و نگار را میگذارم که چشممان از دیدنش روشن بشود.
برچسبها:
فرش ایران,
فرش ورامین
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۶/۰۷/۰۴ساعت 22:43  توسط آرزو مودی
|
تا جایی که به خاطر دارم سسیل ادواردز به ورامین اشارهای نکرده است؛ فهرست کتاب را هم که نگاه کردم اسمی از ورامین نبود. کتاب را آوردهام دم دست که با دقت بیشتری به دنبال ورامین بگردم! اما در کتاب دیگری نویسنده ذیل عکسی که آوردهام، آن توضیحات را در مورد فرش ورامین و همین قطعه آورده است.

فرش ورامین - 153 × 108 سانتیمتر
ورامین شهر کوچکي است نزدیک تهران با عناصري کردي و لري که بیشتر به واسطه نقش میناخاني، هراتی و طرحهاي واگیرهاي دیگري مشهور است. در حال حاضر تنها یک نقش ترنجدار و باز هم در اندازه ذرع و نیم و دو ذرعي در این منطقه بافته ميشود. رنگها، عموماً، هماني است که در تصویر بالا ميبینید اما گاهي اوقات قرمز تهمایه ارغواني تري پیدا ميکند. ساختمان بافت شبیه به هماني است که در فرشهاي نقش سرتاسري ورامین ميبینیم –ظریف، بافتي محکم و منسجم با استفاده از پشمي عالي و ابریشمین بر روي تار و پود پنبهاي (گاهي اوقات بافت آشفته و در پشت قالیچه نامنظم به نظر ميرسد که البته این ویژگي از کیفیّت بافته نميکاهد.) قالیچه حاضر حاشیههاي کوچک مجزایي دارد که با خطوط قهوهاي تیره اي از هم جدا شدهاند که یکي از جمله ویژگيهاي ظریف خاص بافتههاي ورامین است.
برچسبها:
فرش ایران,
فرش ورامین,
نقش لچک و ترنج
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۰۳ساعت 9:34  توسط آرزو مودی
|
فرش ورامین
آیا به نظر شما هم حاشیه و متن چنان از بیگانهاند که به نظر میرسد هر کدام متعلق به فرش دیگری است؟
برچسبها:
فرش ایران,
فرش ورامین
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۰۳ساعت 9:13  توسط آرزو مودی
|