مقالهها
یک خانم دانشجویی که اینجا را هم میخواند، در چند هفته گذشته بارها و بارها و به زبانهای مختلف ایمیل زد و در مورد یک روش خاص پژوهشی کمک خواست که کل سوادی که در مورد این روش دارم یا داشتم اسمش بود که در منابع مختلفی دیده بودم و همین را هم برای خانم مذکور نوشتم ولی فایده نداشت و بارها و بارها این ایمیلها تکرار شد و با اینکه به شدت گرفتار بودم، یک روز کامل را وقت گذاشتم و مقالهها و نوشتهها و کتابهای مختلف را ورق زدم و چند تا منبع تقریباً خوب با همان سواد یک روزه سوا کردم و از چند نفر دیگر پرسیدم و اسم کتابها را و مقالهها و یکی دو تا مقالهای که دانلود کرده بودم را برای خانم مذکور فرستادم و تأکید کردم که یکی از این منابع که ترجمه همه شده، منبع خوبی است یا دست کم خیلی از مقالههای ایرانی و خارجی به این کتاب ارجاع دادند و بخوان و چنین و چنان و خلاصه دست از سر من بردار.
فکر میکنید چه جوابی دریافت کردم؟
دانشجوی نامحترم با پررویی تمام نوشت که اگر کتاب را خواندهام خلاصه کتاب را برایش بنویسم و بفرستم!!! من آدم بیسواد و پررو و انگل زیاد دیدهام و میبینم ولی این مورد واقعاً نوبر بود و از آنجایی که انسان فوقالعاده بیادبی هستم از خجالت این دانشجوی واقعاً نامحترم درآمدم و تلافی ریخت بیریخت اقتصاد و اجاره عقب مانده و بدرفتاری بقال سرکوچه را هم خالی کردم و روزهای بعد مدام به این فکر کردم که واقعاً چرا باید در مورد اصالت یا واقعیت فرش سیستان یا کلاهبردار و دروغگو بودن آدمهایی مثل حصوری و خیلی دیگر بنویسم وقتی سیستم اینطور عمل میکند و هزار تا پرسش دیگر و خیلی خیلی عصبانی بودم اما...
بعد که آرام شدم که البته خیلی آرام نشدم و بدون عصبانیت به موضوع نگاه کردم یعنی سعی کردم که بدون عصبانیت باشد، یک تصمیم دیگری گرفتم که شاید راه به جایی ببرد و بشود امیدواری را حفظ کرد.
وقتی در مورد فرش سیستان نوشتم یکی از کسانی که خیلی ادعای زیادی در مورد فرش سیستان داشت به جای پاسخ دادن به پرسشهای من، ارجاعم داد به مقالههای خیلی ارزشمندش که تاج سر سیستم دانشگاهی هستند و من را در اندازه بحث کردن ندید و من رفتم و مقالهها را پیدا کردم و خواندم و ... و یک کلمه از بالا تا پایین مقاله نبود که به درد بخورد و مقالهها ایرادهای خیلی خیلی بزرگ رویکردی و روشی و استدلالی و منبع و ارجاع و چه و چه داشتند.
واقعیت اینجاست که این اساتید فرمایشی تاج سر بشریت که با پارتیبازی و حدیث حفظ کردن و ریش و بابای پاسدار و الخ وارد سیستم آموزش عالی شدند تا سی، سی و پنج سال دیگر مثل انگل یا به عبارتی مثل طاعون در این سیستم باقی خواهند ماند و بدا به حال سیستم آموزشی و بچهها و بچههای بچههای ما.
از این به بعد، در کنار چیزهایی که گاهی مینویسم، هر هفته یا دو هفته یک مقاله مربوط به فرش، خوب یا بد را اینجا معرفی میکنم و درمورد کاستیها و خوبیهای مقالهها مینویسم. خیلی وقتها کارهای بد یا تولید شدن کارهای بد به دلیل نبود مقیاسهای مناسب است و استاد بیسواد شاگرد بیسواد و متوهم تولید میکند و شکر خدا دانشجوهایی که در مقابل کتاب خواندن مقاومت میکنند آنقدر زیادند که تا با این سیستم درگیر نباشد در تصورتان هم نمیگنجد که گرفتار چه طاعونی در این سیستم آموزشی شدهایم.
تبعاً و طبیعتاً کار را با فرش سیستان و فرش بلوچ که تخصص من است شروع میکنم و امیدوارم که دست کم در ماه چهار تا مقاله خوب یا بد را با هم بخوانیم.
و... مثل همیشه پیشنهادها و راهنماییهای شما موجب بهتر شدن این چند خطها خواهد شد.
برچسبها: دانشگاههای ایران, رشته فرش, مقالهها